گذشتهی ساده:
tied upشکل سوم:
tied upسومشخص مفرد:
ties upوجه وصفی حال:
tying upهمچنین میتوان از tieing up به جای tying up استفاده کرد.
(کسی را) بستن
The kidnappers planned to tie up their victim and demand a ransom.
آدمربایان قصد داشتند قربانی خود را ببندند و باج بگیرند.
The police were able to tie up the suspect before he could escape.
پلیس توانست قبلاز فرار، مظنون را ببندد.
گرفتار بودن، درگیر بودن، مشغله داشتن، مشغول بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sorry, I can't meet you for lunch today, I'm tied up with a meeting.
متأسفم، من نمیتوانم امروز برای ناهار شما را ملاقات کنم؛ من درگیر یک جلسه هستم.
She couldn't answer the phone because she was tied up finishing an important report.
او نمیتوانست به تلفن پاسخ دهد، زیرا او مشغول اتمام یک گزارش مهم بود.
مهار کردن، محدود کردن
The team's strong defense managed to tie up their opponents, leaving them frustrated.
دفاع قوی این تیم توانست حریفان خود را مهار و آنها را ناامید کنند.
The boxer expertly tied up his opponent.
بوکسور بهطور ماهرانهای حریف خود را مهار کرد.
(محکم) بستن، گره زدن
Please tie up the package before mailing it.
لطفاً قبلاز ارسال بسته، آن را محکم ببندید.
I need to tie up my shoelaces before going for a run.
قبلاز دویدن باید بند کفشم را گره بزنم.
بلوکه کردن، مسدود کردن
The legal dispute has tied up our assets for years.
دعوای حقوقی سالها داراییهای ما را بلوکه کرده است.
I can't make any purchases right now because my money is tied up in stocks.
درحال حاضر نمیتوانم هیچ خریدی انجام دهم زیرا پولم در سهام مسدود شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tie up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tie-up-2