با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Ensure

ɪnˈʃʊr ɪnˈʃʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ensured
  • شکل سوم:

    ensured
  • سوم‌شخص مفرد:

    ensures
  • وجه وصفی حال:

    ensuring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
تضمین کردن، اطمینان حاصل کردن، حتمی کردن، مسلم کردن، مطمئن ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Intelligence and industry will ensure his success in life.
- هوش و کارایی او موفقیت او را در زندگی تضمین می‌کند.
- measures to ensure accuracy
- اقداماتی برای حصول اطمینان از دقت عمل
verb - transitive
بی‌خطر کردن، (از خطر) حفظ کردن
- Safety devices to ensure workers against accidents.
- وسایل ایمنی برای حفظ کارگران در مقابل حوادث.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ensure

  1. verb guarantee; make secure
    Synonyms: arrange, assure, certify, cinch, clinch, confirm, effect, establish, guard, insure, lock on, lock up, make certain, make safe, make sure, nail down, okay, protect, provide, put on ice, safeguard, secure, set out, warrant

ارجاع به لغت ensure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ensure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ensure

لغات نزدیک ensure

پیشنهاد بهبود معانی