گذشتهی ساده:
ensuredشکل سوم:
ensuredسومشخص مفرد:
ensuresوجه وصفی حال:
ensuringتضمین کردن، اطمینان حاصل کردن، حتمی کردن، مسلم کردن، مطمئن ساختن
Intelligence and industry will ensure his success in life.
هوش و کارایی او موفقیت او را در زندگی تضمین میکند.
measures to ensure accuracy
اقداماتی برای حصول اطمینان از دقت عمل
بیخطر کردن، (از خطر) حفظ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Safety devices to ensure workers against accidents.
وسایل ایمنی برای حفظ کارگران در مقابل حوادث.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ensure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ensure