با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Insure

ɪnˈʃʊr ɪnˈʃʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    insured
  • شکل سوم:

    insured
  • سوم شخص مفرد:

    insures
  • وجه وصفی حال:

    insuring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    بیمه کردن، بیمه به‌دست آوردن، ضمانت کردن
    • - Insure your house against fire!
    • - خانه‌ات را در برابر آتش‌سوزی بیمه کن!
    • - He has insured his life for ten million Tomans.
    • - او عمر خود را به ده میلیون تومان بیمه کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد insure

  1. verb protect, secure
    Synonyms: assure, cinch, cover, guarantee, guard, hedge, indemnify, register, safeguard, shield, underwrite, warrant

ارجاع به لغت insure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insure

لغات نزدیک insure

پیشنهاد بهبود معانی