فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Insurance

ɪnˈʃɜrns ɪnˈʃʊərəns

شکل جمع:

insurances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2

بیمه، حق بیمه

to provide insurance against floods

در برابر سیل بیمه کردن

an insurance company

شرکت بیمه

noun

مبلغ بیمه، پول بیمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun

بیمه گری، بیمه گزاری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insurance

  1. noun protection, security
    Synonyms:
    security support backing cover coverage assurance safeguard guarantee provision warranty warrant indemnity indemnification allowance

Collocations

accident insurance

بیمه‌ی حوادث، بیمه‌ی سوانح

automobile insurance

بیمه‌ی اتومبیل

business insurance

بیمه‌ی کار و کسب، بیمه‌ی تجاری

casualty insurance

بیمه‌ی تصادفات، بیمه‌ی سوانح

بیمه‌ی آسیب بدنی و خسارت (بجز آتش‌سوزی)

fire insurance

بیمه‌ی آتش‌سوزی

Collocations بیشتر

group insurance

بیمه‌ی گروهی

health insurance

بیمه‌ی سلامت، بیمه‌ی درمانی، بیمه‌ی خدمات درمانی، بیمه‌ی تندرستی

life insurance

بیمه‌ی عمر، بیمه‌ی زندگی

social insurance

بیمه‌ی اجتماعی

unemployment insurance

بیمه‌ی بیکاری

disability insurance

بیمه‌ی ازکارافتادگی

car insurance

بیمه‌ی اتومبیل

dental insurance

بیمه‌ی خدمات دندان‌پزشکی، بیمه‌ی دندان‌پزشکی

ارجاع به لغت insurance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insurance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insurance

لغات نزدیک insurance

پیشنهاد بهبود معانی