آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۵ تیر ۱۴۰۴

    Security

    səˈkjʊrət̬i sɪˈkjʊərəti

    شکل جمع:

    securities

    معنی security | جمله با security

    noun uncountable B1

    امنیت، ایمنی، (صفت‌گونه) امنیتی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    A good police force guarantees our security.

    یک نیروی پلیس خوب امنیت ما را تضمین می‌کند.

    national security

    امنیت ملی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    security measures

    اقدامات امنیتی

    noun uncountable

    حراست، نیروهای امنیتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The security's quick response prevented any unauthorized access to the premises.

    واکنش سریع حراست مانع از هرگونه دسترسی غیرمجاز به محل شد.

    Security ensures the safety of the building.

    نیروهای امنیتی ایمنی ساختمان را تضمین می‌کنند.

    noun uncountable C1

    امنیت، تضمین (شغلی و مالی و غیره)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    Employees often prioritize job security over other aspects of a position.

    کارمندان اغلب امنیت شغلی را بر سایر جنبه‌های یک موقعیت در اولویت قرار می‌دهند.

    Losing a job can threaten one's financial security.

    از دست دادن شغل می‌تواند تضمین مالی فرد را تهدید کند.

    noun uncountable

    اقتصاد وثیقه، گرو، تضمین

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    He is willing to go security for his friend.

    او حاضر است ضامن رفیقش بشود.

    She had to put up her car as security.

    مجبور شد ماشینش را به‌عنوان تضمین بگذارد.

    noun

    (در جمع) اوراق بهادار

    The securities market is a key player in the global economy.

    بازار اوراق بهادار بازیگری کلیدی در اقتصاد جهانی است.

    Government-issued securities are considered low-risk investments.

    اوراق بهادار منتشرشده توسط دولت به‌عنوان سرمایه‌گذاری‌های کم‌خطر در نظر گرفته می‌شود.

    noun uncountable C2

    اطمینان‌ خاطر، خاطرجمعی

    Family bonds provide a sense of security.

    پیوندهای خانوادگی باعث ایجاد احساس اطمینان‌ خاطر می‌شوند.

    An extra lock on the door gives me a feeling of security.

    یک قفل اضافی بر در به من احساس خاطر‌جمعی می‌دهد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد security

    1. noun safety, protection
      Synonyms:
      protection care defense shelter refuge guard safeguard cover shield insurance preservation immunity precaution asylum retreat custody freedom redemption salvation safeness bail pledge promise guarantee bond earnest collateral surety pawn token warrant armament armor safety measure surveillance ward aegis agreement compact contract covenant pact safekeeping
      Antonyms:
      danger trouble peril insecurity
    1. noun peace of mind
      Synonyms:
      confidence assurance certainty ease calm freedom conviction reliance sureness surety positiveness soundness
      Antonyms:
      worry uncertainty insecurity

    Collocations

    job security

    امنیت شغلی

    لغات هم‌خانواده security

    • noun
      security
    • adjective
      secure
    • verb - transitive
      secure
    • adverb
      securely

    سوال‌های رایج security

    معنی security به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «security» در زبان فارسی به امنیت ترجمه می‌شود.

    امنیت به وضعیتی اشاره دارد که در آن افراد، جامعه یا دارایی‌ها از خطرات، تهدیدها و آسیب‌ها در امان باشند و احساس آرامش و حفاظت کنند. این مفهوم یکی از بنیادی‌ترین نیازهای بشر است و در سطوح مختلف فردی، اجتماعی، ملی و بین‌المللی مورد توجه قرار می‌گیرد. امنیت می‌تواند شامل امنیت جسمانی، روانی، اقتصادی، اطلاعاتی و حتی اجتماعی باشد که هر یک نقش مهمی در تضمین رفاه و ثبات زندگی ایفا می‌کنند.

    در سطح فردی، امنیت به معنای حفاظت از جان، مال و حیثیت شخص است. افراد نیاز دارند که در محیط زندگی و کار خود، از خطراتی مانند خشونت، سرقت، بیماری یا بلایای طبیعی مصون باشند تا بتوانند به‌راحتی زندگی کنند و رشد نمایند. از این رو، نهادها و سازمان‌هایی چون پلیس، اورژانس و سیستم‌های ایمنی ساختمان‌ها نقش مهمی در تأمین امنیت فردی ایفا می‌کنند.

    در سطح ملی و بین‌المللی، امنیت شامل محافظت از مرزها، جلوگیری از تهدیدات خارجی و حفظ ثبات سیاسی و اقتصادی کشورهاست. دولت‌ها تلاش می‌کنند با استفاده از نیروهای نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتیک، امنیت کشور و شهروندان خود را تأمین کنند. در دنیای معاصر، امنیت سایبری نیز به یکی از حوزه‌های مهم تبدیل شده است که به حفاظت از داده‌ها، سیستم‌های کامپیوتری و زیرساخت‌های حیاتی در برابر حملات هکرها و تهدیدات دیجیتال می‌پردازد.

    امنیت در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی نیز معنا دارد. امنیت شغلی، بیمه‌های اجتماعی، دسترسی به خدمات بهداشتی و رفاه اجتماعی از جمله عوامل مؤثر در ایجاد احساس امنیت در جامعه هستند. همچنین، برقراری عدالت اجتماعی، کاهش نابرابری و حفظ حقوق شهروندی، به تقویت امنیت اجتماعی کمک می‌کند و زمینه‌ساز توسعه‌ی پایدار می‌شود.

    مفهوم security یا امنیت، مفهومی چندبعدی و حیاتی است که پایه‌های آرامش، پیشرفت و توسعه را در هر جامعه‌ای شکل می‌دهد. با توجه به پیچیدگی‌های دنیای امروز، حفظ امنیت نیازمند هماهنگی گسترده‌ای میان نهادها، فناوری‌ها و افراد است تا بتوان در برابر تهدیدات مختلف ایمن باقی ماند و فضای مناسبی برای زندگی و فعالیت‌های انسانی فراهم کرد.

    شکل جمع security چی میشه؟

    شکل جمع security در زبان انگلیسی securities است.

    ارجاع به لغت security

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «security» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/security

    لغات نزدیک security

    • - securement
    • - securer
    • - security
    • - security blanket
    • - security council
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.