گذشتهی ساده:
promisedشکل سوم:
promisedسومشخص مفرد:
promisesوجه وصفی حال:
promisingشکل جمع:
promisesقول، وعده، عهد، پیمان، نوید
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
You should not break your promise.
قول خود را نباید بشکنی.
to keep one's promise
به عهد خود وفا کردن
a solemn promise
قول شرف
This news brings little promise of peace.
این خبر نویدی از صلح نمیدهد.
it is better not to give a promise than to promise and not keep it
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
وعده دادن، قول دادن، پیمان بستن، نوید دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to promise to go
قول رفتن دادن
He has promised me lunch today.
امروز به من وعدهی ناهار داده است.
the sky was covered by gray clouds promising rain
آسمان پوشیده از ابرهای خاکستری بود که نوید باران را میداد
She promised not to lie again.
او عهد کرد که دیگر دروغ نگوید.
I never promised you a rose garden.
هرگز به تو قول باغ گل سرخ را ندادم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «promise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/promise