آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آبان ۱۴۰۴

    Promise

    ˈprɑːmɪs ˈprɒmɪs

    گذشته‌ی ساده:

    promised

    شکل سوم:

    promised

    سوم‌شخص مفرد:

    promises

    وجه وصفی حال:

    promising

    شکل جمع:

    promises

    معنی promise | جمله با promise

    verb - intransitive verb - transitive B1

    وعده دادن، قول دادن، پیمان بستن، نوید دادن

    She promised not to lie again.

    او عهد کرد که دیگر دروغ نگوید.

    He has promised me lunch today.

    امروز به من وعده‌ی ناهار داده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I never promised you a rose garden.

    هرگز به تو قول باغ گل سرخ را ندادم.

    to promise to go

    قول رفتن دادن

    the sky was covered by gray clouds promising rain

    آسمان پوشیده از ابرهای خاکستری بود که نوید باران را می‌داد

    noun countable B1

    قول، وعده، عهد، پیمان، نوید

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    You should not break your promise.

    قول خود را نباید بشکنی.

    I give you my promise that I will be there on time.

    به تو قول می‌دهم که سر وقت آنجا باشم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This news brings little promise of peace.

    این خبر نویدی از صلح نمی‌دهد.

    to keep one's promise

    به عهد خود وفا کردن

    a solemn promise

    قول شرف

    it is better not to give a promise than to promise and not keep it

    عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

    noun uncountable

    استعداد، پتانسیل، شانس موفقیت بالا

    The team of students shows promise in solving complex problems.

    تیم دانش‌آموزان استعدادی در حل مسائل پیچیده نشان می‌دهدند.

    She fulfilled her early promise by becoming a leading scientist.

    او با تبدیل شدن به دانشمندی برجسته، پتانسیل اولیه‌ی خود را به ثمر رساند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد promise

    1. noun one’s word that something will be done
      Synonyms:
      word agreement pledge assurance commitment guarantee bond obligation contract undertaking vow pact engagement oath stipulation compact covenant security warranty affirmation profession insurance parole token earnest warrant avowal swearing asseveration plight troth affiance betrothal espousal marriage pawn sacred word word of honor promissory note
      Antonyms:
      break renege
    1. noun hope, possibility
      Synonyms:
      potential possibility outlook aptitude ability capacity capability talent encouragement flair good omen
      Antonyms:
      impossibility hopelessness
    1. verb give word that something will be done
      Synonyms:
      agree pledge assure vow warrant guarantee engage undertake commit contract stipulate covenant consent affirm secure bind profess declare answer for obligate ensure insure bargain betroth espouse accede plight vouch underwrite assent swear say so pass live up to take an oath affiance asservate swear up and down swear on bible cross heart string along subscribe hock mortgage pawn
      Antonyms:
      break renege
    1. verb bring hope, possibility
      Synonyms:
      suggest indicate seem likely look give hope encourage hold out hope lead to expect hint presage portend omen betoken denote augur foreshadow forebode like show signs of hold probability bespeak foretoken
      Antonyms:
      discourage

    Collocations

    keep a promise

    به قول خود عمل کردن، سر قول خود ماندن

    promise break a profits

    زیر قول زدن

    rash promise

    وعده عجولانه، قول نسنجیده

    go back on a promise

    زیر قول زدن

    break a promise

    زیر قول زدن، خلف وعده کردن

    Collocations بیشتر

    empty promise

    وعده پوچ/ توخالی

    سوال‌های رایج promise

    گذشته‌ی ساده promise چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده promise در زبان انگلیسی promised است.

    شکل سوم promise چی میشه؟

    شکل سوم promise در زبان انگلیسی promised است.

    شکل جمع promise چی میشه؟

    شکل جمع promise در زبان انگلیسی promises است.

    وجه وصفی حال promise چی میشه؟

    وجه وصفی حال promise در زبان انگلیسی promising است.

    سوم‌شخص مفرد promise چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد promise در زبان انگلیسی promises است.

    ارجاع به لغت promise

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «promise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/promise

    لغات نزدیک promise

    • - promiscuous
    • - promiscuously
    • - promise
    • - promise break a profits
    • - promised land
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.