امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Desert

ˈdezɚt dɪˈzɜrt ˈdezət dɪˈzɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deserted
  • شکل سوم:

    deserted
  • سوم‌شخص مفرد:

    deserts
  • وجه وصفی حال:

    deserting
  • شکل جمع:

    deserts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A2
جغرافیا بیابان، صحرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- We were lost in the desert.
- ما در بیابان گم شدیم.
- Most of North Africa is covered by a huge desert.
- قسمت اعظم آفریقای شمالی از صحرای بزرگی تشکیل شده است.
verb - intransitive verb - transitive
(نظامی) ترک کردن (محل خدمت)، ترک وظیفه کردن (بدون اجازه و بدون قصد بازگشت)
- The soldier decided to desert his unit.
- این سرباز تصمیم گرفت یگانش را ترک کند.
- He deserted his unit, and after a while was captured and punished.
- او یگان خود را ترک کرد و پس از چندی گرفتار و تنبیه شد.
- The consequences of deserting can be severe in a time of war.
- عواقب ترک وظیفه در زمان جنگ می‌تواند شدید باشد.
verb - transitive
ول کردن، ترک کردن، رها کردن
- He deserted his wife and children and followed a dancer all the way to France.
- او زن و بچه‌ی خود را ترک کرد و دنبال یک رقاصه به فرانسه رفت.
- As the enemy approached, the people deserted the city and took refuge in the mountains.
- دشمن که نزدیک شد مردم شهر را رها کردند و به کوهستان‌ها پناه بردند.
noun
جای بی‌آب‌وعلف (و خالی از سکنه)
- The harsh conditions of the desert made survival almost impossible.
- شرایط سخت جای بی‌آب‌وعلف، بقا را تقریباً غیرممکن می‌کرد.
- The desert stretched for kilometers.
- این جای بی‌آب‌وعلف کیلومترها امتداد داشت.
adjective
متروک
- a deserted village
- دهکده‌ی متروک (خالی از سکنه)
- a deserted place
- بیغوله، جای متروکه، سوت و کور
adjective
بیابانی، صحرایی، مربوط به بیابان، مربوط به صحرا
- desert climate
- آب‌وهوای بیابانی
- The desert animals were well-adapted to survive in such harsh conditions.
- حیوانات صحرا برای زنده ماندن در چنین شرایط سختی به‌خوبی سازگار بودند.
noun countable
لیاقت، شایستگی، شایندگی، سزاواری، سزندگی (معمولاً به‌صورت جمع می‌آید)
- he got this job on grounds of deserts rather than family connections
- او این شغل را به واسطه‌ی لیاقت به دست آورد، نه رابطه‌ی خانوادگی
- Justice rewards and punishes according to desert.
- عدالت برحسب شایستگی تنبیه و تشویق می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد desert

  1. adjective barren, uncultivated
    Synonyms:
    arid bare desolate infertile lonely solitary sterile uninhabited unproductive untilled waste wild
    Antonyms:
    cultivated fertile productive
  1. noun wasteland; dry area
    Synonyms:
    arid region badland barren barren land flats lava bed Sahara sand dunes solitude wild wilderness wilds
    Antonyms:
    wetland
  1. verb abandon, defect
    Synonyms:
    abscond apostatize bail out beach betray bolt check out chuck cop out crawl out decamp depart duck escape flee fly forsake give up go go AWOL go back on go over the hill go west jilt leave leave high and dry leave in the lurch leave stranded light maroon opt out play truant pull out quit relinquish renounce resign run out on sneak off split strand take a hike take off tergiversate throw over vacate violate oath walk
    Antonyms:
    aid assist come back help stay support

Idioms

سوال‌های رایج desert

معنی desert به فارسی چی میشه؟

کلمه "desert" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که بسته به زمینه و نوع استفاده، ممکن است متفاوت باشد. این کلمه به طور کلی به دو معنی اصلی اشاره دارد: "بیابان" و "ترک کردن" یا "رها کردن". در ادامه به بررسی این دو معنی و نکات جالب مربوط به آن‌ها پرداخته می‌شود.

بیابان (Desert)

در اولین معنی، "desert" به محیط‌های خشک و بی‌حیات اشاره دارد که معمولاً با آب و هوای گرم و کمبود بارش مشخص می‌شوند. بیابان‌ها می‌توانند ویژگی‌های جغرافیایی و اکولوژیکی خاصی داشته باشند. برخی از معروف‌ترین بیابان‌های جهان شامل بیابان صحرا در شمال آفریقا، بیابان ساهارا، و بیابان آتاکاما در شیلی هستند.

بیابان‌ها معمولاً با دمای بالا در روز و دمای پایین در شب مشخص می‌شوند. این تغییرات دما به دلیل کمبود رطوبت و پوشش گیاهی است. همچنین، بیابان‌ها می‌توانند حیات وحش خاصی داشته باشند که به شرایط سخت این محیط‌ها عادت کرده‌اند. به عنوان مثال، حیواناتی مانند شتر، مارها و برخی گونه‌های پرندگان می‌توانند در این مناطق زندگی کنند.

ترک کردن یا رها کردن (Desert)

در معنی دوم، "desert" به عمل ترک کردن یا رها کردن چیزی یا کسی اشاره دارد. به عنوان مثال، اگر کسی یک موقعیت، وظیفه یا مسئولیت را ترک کند، می‌توان گفت که آن شخص "deserted" آن موقعیت است. این کاربرد معمولاً جنبه منفی دارد و به عدم وفاداری یا عدم انجام وظیفه اشاره می‌کند.

در تاریخ، واژه "desert" در زمینه‌های مختلفی مانند نظامی نیز استفاده شده است. به عنوان مثال، اگر یک سرباز در میدان جنگ از گروه خود فرار کند، او را "deserter" می‌نامند. این عمل معمولاً با مجازات‌های سنگینی همراه است.

نکات جالب

- تفاوت‌های معنایی: در زبان انگلیسی، "desert" به عنوان یک اسم به معنی بیابان و به عنوان یک فعل به معنی ترک کردن استفاده می‌شود. این دو معنی کاملاً متفاوت بوده و گاهی ممکن است باعث ایجاد سوءتفاهم شود.

- هجی و تلفظ: واژه "desert" به عنوان اسم به صورت /ˈdɛzərt/ و به عنوان فعل به صورت /dɪˈzɜrt/ تلفظ می‌شود. این تفاوت در تلفظ می‌تواند به یادگیری زبان‌آموزان کمک کند تا از کاربرد صحیح این کلمه مطمئن شوند.

- استفاده در ادبیات: در ادبیات، واژه "desert" به عنوان نماد نیز استفاده می‌شود. بیابان‌ها معمولاً به عنوان نماد تنهایی، جدایی و سفرهای روحی در آثار ادبی به کار می‌روند.

- فرهنگ‌ها و بیابان‌ها: در فرهنگ‌های مختلف، بیابان‌ها و زندگی در آن‌ها با داستان‌ها و اسطوره‌های خاصی گره خورده‌اند. به عنوان مثال، در فرهنگ بومیان آمریکا، بیابان‌ها به عنوان مکان‌های مقدس تلقی می‌شوند.

ارجاع به لغت desert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desert

لغات نزدیک desert

پیشنهاد بهبود معانی