صفت تفضیلی:
lonelierصفت عالی:
loneliestتنها، بیکس، غریب، بییار، متروک، بیغوله
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
sick and lonely for home
بیمار و دلتنگ وطن
a lonely lover
عاشق در فراق
Retired people often feel lonely.
بازنشستهها اغلب احساس تنهایی میکنند.
Read a book when you feel lonely.
وقتیکه احساس دلتنگی میکنی، کتاب بخوان.
a lonely little town on the edge of the forest
شهر کوچک و تک در کنار جنگل
A lonely fisherman was standing in front of the boat.
یک ماهیگیر تک و تنها جلو قایق ایستاده بود.
a lonely road
جادهی خلوت
a dangerous and lonely part of the coast
بخش خطرناک و بیسکنهی کرانه
It's a lonely thing to be the captain of a ship.
ناخدای کشتی بودن موجب احساس تنهایی میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lonely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lonely