جدا، با فاصله، دور از هم
The shop stood apart from the rest of the village.
مغازه در فاصله کمی از دهکده قرار داشت.
The meetings are scheduled a week apart.
جلسات با فاصلهی یک هفتهای برگزار میشوند.
The two houses were built 100 meters apart.
آن دو خانه صد متر از هم فاصله داشتند.
We were born two years apart.
تولدمان دو سال با هم فرق داشت.
These chairs are set apart for them.
این صندلیها برای آنها کنار گذاشته شده (رزرو شده) است.
He stood with his legs apart.
با پاهای باز از هم ایستاد.
The lovers could not bear to be apart.
عاشق و معشوق تاب جدایی نداشتند.
I can't tell those twins apart.
آن دوقلوها را نمیتوانم از هم تشخیص بدهم.
(all) joking apart
از شوخی گذشته
تکهتکه، از هم پاشیده، به قطعات کوچکتر جداشده، بازشده، متلاشی شده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She pulled the sandwich apart and ate the pieces separately.
ساندویچ را از هم باز کرد و تکهها را جداگانه خورد.
The toy broke apart after just one drop.
اسباببازی بعد از یک بار افتادن تکهتکه شد.
David took the clock apart and put it together again.
دیوید ساعت را از هم باز و دوباره سوار کرد.
Their marriage is falling apart.
ازدواج آنها در حال به هم خوردن است.
Friends who have fallen apart.
دوستانی که رابطهی آنها بههم خورده است.
جدا، دور از هم
They spent most of the year apart due to work.
بهخاطر کار، بیشتر سال را دور از هم گذراندند.
She cried every night they were apart.
هر شب که از هم دور بودند، گریه میکرد.
Being apart helped them understand how much they cared for each other.
جدایی به آنها کمک کرد بفهمند چقدر برای هم اهمیت دارند.
از هم باز کردن، تجزیه کردن
تمیز دادن، تشخیص دادن، وجه تمایز قائل شدن، متوجه تفاوت شدن
جدا کردن، از هم باز کردن
مورد خردهگیری دقیق قرار دادن
متلاشی شدن، وا رفتن، از هم جدا شدن یا کردن، فرو پاشیدن، فرو ریختن
تکه پاره شدن، از هم پاشیدن
کمکم از هم جدا شدن، کمکم با هم غریبه شدن
1- جدا کردن، سوا کردن 2- (برای کاری) نگهداشتن، کنار گذاشتن
tear something apart (or to shreds)
چیزی را پارهپاره کردن، از هم گسستن
از هم فاصله گرفتن، دور شدن
تکهتکه کردن، پاره کردن، شرحهشرحه کردن، تکهوپاره کردن، ریزریز کردن
از هم پاشیدن، پراکنده شدن، متفرق شدن، متلاشی شدن
فروریختن، به هم خوردن
کاملاً متضاد یا مخالف، زمین تا آسمان تفاوت داشتن، دو قطب مخالف
کاملاً متضاد یا مخالف، زمین تا آسمان تفاوت داشتن، دو قطب مخالف
زمین تا آسمان فرق داشتن، کاملاً متفاوت بودن، تفاوت بسیاری داشتن، متضاد هم بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apart» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apart