کنار، یکسو، به یک طرف، دور از، خارج، بیرون از، غایب، در سفر، بیدرنگ، پیوسته، بهطور پیوسته، متصل، مرتب، از آنجا، از آن زمان، پس از آن، بعد، از آن روی، غایب، رفته، بیرون، دورافتاده، دور، فاصلهدار، ناجور، متفاوت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to go away
دورشدن، رفتن
to run away
فرار کردن
to put tools away
ابزار را در جای خود قرار دادن (کنار گذاشتن)
to look away
به طرفی دیگر نگاه کردن
to turn away
به یکسو پیچیدن، منحرف شدن
away behind
بسیار عقب
to clear snow away
برفها را جمع کردن (کنار زدن)
The sound faded away.
صدا محو شد.
Fire away!
آتش کن!
He worked away all night.
تمام شب یکسره کار کرد.
Reza is away.
رضا رفته (نیست یا در محل نیست).
two kilometers away
دو کیلومتر (فاصله)
an away game
مسابقه در محل حریف
Away with the book!
کتاب را ببر!، کتاب برود!
He gave away the secret.
راز را فاش کرد.
He gave away all of his money.
همهی پولش را به این و آن داد.
دادن، بخشیدن، فاش کردن
فرسودن، ساییدن
(معمولاً به صورت امر و بدون فعل) ببر!، بیا!، برو!
برویم!، بزن بریم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «away» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/away