آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ مرداد ۱۴۰۴

    Beyond

    biˈjɑːnd bɪˈjɒnd

    معنی beyond | جمله با beyond

    adverb noun preposition uncountable B1

    دوردست، آن‌سوی، در پس، آن‌طرف، آن طرف‌تر، آن سوتر

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    beyond the river

    آن‌سوی رودخانه

    beyond the house

    آن‌طرف خانه

    adverb preposition B1

    (ازنظر زمان) دیرتر، بیش از، بعداز، پس‌از

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    beyond the visiting hours

    بعداز ساعات اداری

    The meeting extended beyond the scheduled time.

    جلسه بیش از زمان مقرر تمدید شد.

    adverb preposition

    (ازنظر امکان یا ادراک) گذشته از، آن سوی، خارج از، فراتر

    It is beyond my power.

    از اختیار من خارج است.

    He is beyond help.

    کار او از کمک گذشته است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    be beyond somebody

    خارج از تصور کسی بودن

    adverb preposition

    ورای، ماورای، فراسوی، مافوق، بیشتر از، بالاتر از، فراتر از

    a success beyond one's expectations

    موفقیت بیشتر از حد انتظار

    Her talent extends beyond what anyone expected.

    استعداد او فراتر از آن چیزی است که هرکسی انتظار داشت.

    preposition

    (در جمله‌های منفی و پرسشی) افزون بر، جز، مگر، غیر از، خارج از

    He had no education beyond a high school diploma.

    تحصیلاتی غیر از دیپلم دبیرستان نداشت.

    This is beyond the capacity of a child.

    بچه از عهده‌ی این کار برنمی‌آید (از توان کودک خارج است).

    پیشنهاد بهبود معانی

    Phrasal verbs

    go beyond

    تجاوز کردن از

    Collocations

    beyond belief

    باورنکردنی (آن سوی مرز باور)

    باور نکردنی

    above and beyond

    ماورای، فراتر از، فراتر از انتظار، ماورای باور

    beyond dispute

    غیرقابل بحث، قطعی، واضح، بی‌چون و چرا

    beyond (or without) doubt

    بدون شک، بی‌شک، مطمئناً

    beyond measure

    بیش از حد، بیش از اندازه، بی‌حد، بسیار

    Collocations بیشتر

    beyond number

    بی‌شمار

    بی‌شمار، ناشمردنی، شمارناپذیر

    within (or beyond) the bounds of possibility

    ممکن (یا خارج از امکان)، در (خارج از) محدوده‌ی امکانات

    beyond (or without) price

    پربها، قیمتی از قیمت گذشته، گران‌بها

    beyond recognition

    تشخیص‌ناپذیر، نشناختنی

    beyond (or over) the sea(s)

    در آن سوی دریا(ها)، در ماورای بحار

    Idioms

    above and beyond

    ماورای، فراتر از، فراتر از انتظار، ماورای باور

    to live beyond one's means

    بیش از درآمد خود خرج کردن

    beyond control, outside control

    خارج از توانایی یا سلطه، خودسر

    out of (or beyond) one's depth

    1- در آبی که از قد آدم بیشتر است 2- بیرون از حد فهم یا دانش شخص

    beyond the shadow of a doubt

    بدون هیچ‌گونه شک و تردید

    Idioms بیشتر

    beyond one's wildest dreams

    خیلی بهتر از انتظار، (به طور غیرمترقبه) عالی

    بالاتر از حد انتظار، آنچه که شخص خوابش را هم نمی‌دیده

    old beyond one's years

    عاقل‌تر از هم‌سالان خود، از سن خود خردمندتر

    beyond question

    بدون شک، بدون تردید

    سوال‌های رایج beyond

    معنی beyond به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «beyond» در زبان فارسی به «فراتر از» یا «ورای» ترجمه می‌شود.

    «Beyond» واژه‌ای است که برای بیان مفهومی استفاده می‌شود که از یک حد، مرز، یا محدوده‌ی مشخص عبور کرده و وارد قلمرویی دیگر می‌شود. این کلمه می‌تواند هم در معنای فیزیکی و مکانی به کار رود و هم در معنای انتزاعی و مفهومی. برای مثال، وقتی گفته می‌شود «فراتر از افق»، منظور جایی است که از دید مستقیم ما پنهان است، و وقتی گفته می‌شود «فراتر از انتظار»، منظور شرایطی است که از حد معمول و پیش‌بینی‌شده عبور کرده است. این انعطاف معنایی، «beyond» را به یکی از واژگان پرکاربرد و تأثیرگذار در زبان انگلیسی تبدیل کرده است.

    در معنای مکانی، «beyond» به اشاره به نقطه‌ای بعد از یک مرز یا مکان مشخص به کار می‌رود. مثلاً اگر بگوییم «خانه‌ای فراتر از رودخانه»، این جمله نشان‌دهنده‌ی موقعیت خانه در جایی آن‌سوی رودخانه است. این کاربرد در ادبیات توصیفی و متون سفرنامه‌ای نیز فراوان دیده می‌شود، زیرا به خواننده کمک می‌کند تا تصویری گسترده‌تر و گاه رازآلودتر از محیط ترسیم کند.

    در معنای مفهومی و انتزاعی، «beyond» معمولاً برای بیان عبور از یک سطح فکری، احساسی یا ارزشی به کار می‌رود. عباراتی مانند «beyond imagination» (فراتر از تصور) یا «beyond doubt» (ورای شک) نمونه‌هایی هستند که نشان می‌دهند چیزی از مرزهای معمولی فهم یا تردید عبور کرده است. این کاربرد، به ویژه در متون انگیزشی، فلسفی یا علمی، بار معنایی عمیق و تأثیرگذاری دارد.

    از نظر بلاغی، «beyond» اغلب برای ایجاد حس کنجکاوی، شگفتی یا تحسین استفاده می‌شود. نویسندگان و شاعران با به‌کارگیری این واژه، مرزهای ذهنی مخاطب را گسترش می‌دهند و او را به تصور یا تجربه‌ی قلمروهایی دعوت می‌کنند که پیش‌تر ناشناخته بوده‌اند. در این کاربرد، «beyond» نه‌تنها یک واژه‌ی توصیفی، بلکه ابزاری هنری برای خلق تصویر ذهنی و برانگیختن احساسات است.

    «beyond» واژه‌ای است که ظرفیت آن برای بیان مفاهیم گسترده، از امور ملموس و قابل اندازه‌گیری گرفته تا مفاهیم انتزاعی و نامحدود، باعث شده است جایگاه ویژه‌ای در زبان انگلیسی داشته باشد. این کلمه هم در مکالمات روزمره و هم در نوشتار رسمی و ادبی به کار می‌رود و با توجه به بافت جمله، می‌تواند معناهایی از یک مرز جغرافیایی ساده تا ایده‌هایی بی‌انتها و بیکران را منتقل کند.

    ارجاع به لغت beyond

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «beyond» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beyond

    لغات نزدیک beyond

    • - bewray
    • - bey
    • - beyond
    • - beyond (or over) the sea(s)
    • - beyond (or without) doubt
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.