فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Beyond

biˈjɑːnd bɪˈjɒnd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb noun preposition uncountable B1

دوردست، آن‌سوی، در پس، آن‌طرف، آن طرف‌تر، آن سوتر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

beyond the river

آن‌سوی رودخانه

beyond the house

آن‌طرف خانه

adverb preposition B1

(ازنظر زمان) دیرتر، بیش از، بعداز، پس‌از

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

beyond the visiting hours

بعداز ساعات اداری

The meeting extended beyond the scheduled time.

جلسه بیش از زمان مقرر تمدید شد.

adverb preposition

(ازنظر امکان یا ادراک) گذشته از، آن سوی، خارج از، فراتر

It is beyond my power.

از اختیار من خارج است.

He is beyond help.

کار او از کمک گذشته است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

be beyond somebody

خارج از تصور کسی بودن

adverb preposition

ورای، ماورای، فراسوی، مافوق، بیشتر از، بالاتر از، فراتر از

a success beyond one's expectations

موفقیت بیشتر از حد انتظار

Her talent extends beyond what anyone expected.

استعداد او فراتر از آن چیزی است که هرکسی انتظار داشت.

preposition

(در جمله‌های منفی و پرسشی) افزون بر، جز، مگر، غیر از، خارج از

He had no education beyond a high school diploma.

تحصیلاتی غیر از دیپلم دبیرستان نداشت.

This is beyond the capacity of a child.

بچه از عهده‌ی این کار برنمی‌آید (از توان کودک خارج است).

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beyond

  1. adverb, preposition further; outside limits
    Synonyms:
    outside further over past above after besides moreover ahead behind away from in addition to apart from without farther in advance of on the other side clear of free of at a distance out of reach out of range on the far side over there good way off long way off remote superior to beyond the bounds yonder hyper as well as over and above
    Antonyms:
    inside close

Phrasal verbs

go beyond

تجاوز کردن از

Collocations

beyond belief

باورنکردنی (آن سوی مرز باور)

باور نکردنی

above and beyond

ماورای، فراتر از، فراتر از انتظار، ماورای باور

beyond dispute

غیرقابل بحث، قطعی، واضح، بی‌چون و چرا

beyond (or without) doubt

بدون شک، بی‌شک، مطمئناً

beyond measure

بیش از حد، بیش از اندازه، بی‌حد، بسیار

Collocations بیشتر

beyond number

بی‌شمار

بی‌شمار، ناشمردنی، شمارناپذیر

within (or beyond) the bounds of possibility

ممکن (یا خارج از امکان)، در (خارج از) محدوده‌ی امکانات

beyond (or without) price

پربها، قیمتی از قیمت گذشته، گران‌بها

beyond recognition

تشخیص‌ناپذیر، نشناختنی

beyond (or over) the sea(s)

در آن سوی دریا(ها)، در ماورای بحار

Idioms

above and beyond

ماورای، فراتر از، فراتر از انتظار، ماورای باور

to live beyond one's means

بیش از درآمد خود خرج کردن

beyond control, outside control

خارج از توانایی یا سلطه، خودسر

out of (or beyond) one's depth

1- در آبی که از قد آدم بیشتر است 2- بیرون از حد فهم یا دانش شخص

beyond the shadow of a doubt

بدون هیچ‌گونه شک و تردید

Idioms بیشتر

beyond one's wildest dreams

خیلی بهتر از انتظار، (به طور غیرمترقبه) عالی

بالاتر از حد انتظار، آنچه که شخص خوابش را هم نمی‌دیده

old beyond one's years

عاقل‌تر از هم‌سالان خود، از سن خود خردمندتر

beyond question

بدون شک، بدون تردید

ارجاع به لغت beyond

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beyond» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beyond

لغات نزدیک beyond

پیشنهاد بهبود معانی