صفت تفضیلی:
more distantصفت عالی:
most distantدور، فاصلهدار، دوردست، دورافتاده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He stared at a distant point on the horizon, lost in thought.
او به نقطهای دور در افق خیره شده بود و در فکر فرو رفته بود.
They live in a distant village beyond the mountains.
آنها در روستایی دوردست آنسوی کوهها زندگی میکنند.
a mile distant from the city
در فاصلهی یک مایلی شهر
traveling to a more distant place
سفر کردن به جای دوردستتری
distant countries
کشورهای دور
a town 100 miles distant
شهری در صد مایلی (اینجا)
distant voyages
مسافرت به جاهای دور، سفرهای دورادور
a distant sound
صدای دور
distant thoughts
افکار دور و دراز
دور (فامیل)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They invited even their most distant relatives to the wedding.
آنها حتی دورترین فامیلهایشان را هم به عروسی دعوت کردند.
Although we’re distant relatives, we still keep in touch.
بااینکه نسبت دوری داریم، اما هنوز در تماس هستیم.
a distant relative
خویشاوند دور
سرد، بیاحساس، بیعاطفه، کنارهگیر
He treated us with distant politeness.
او با تواضع توأم با سردی با ما رفتار کرد.
His distant behavior made it hard to connect with him.
رفتار بیاحساسش باعث شد نتوان با او ارتباط برقرار کرد.
در آینده ای نه چندان دور
خویشاوند دور
فامیل دور
آینده نه چندان دور
آینده نه چندان دور
خاطرهای محو و دور
پژواک دور
تمایز/تفاوت آشکار/واضح
مدتها پیش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «distant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distant