شکل جمع:
solitariesتنها، مجرد، گوشهنشین، منزوی، پرت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
a solitary traveller
یک مسافر تنها
On the hill, a solitary figure was busy chopping down trees.
شخصی تنها در دره مشغول بریدن درختها بود.
فقط، یکه، فرد، منحصربهفرد، یگانه، منفرد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a solitary example
یگانه مثال
دورافتاده، خلوت، پرت
a solitary place
مکان دورافتاده
راهبه، راهب، تارک دنیا، گوشهنشین
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «solitary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/solitary