با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Solitary

ˈsɑːləteri ˈsɒlətri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    solitaries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
تنها، مجرد، گوشه‌نشین، منزوی، پرت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a solitary traveller
- یک مسافر تنها
- On the hill, a solitary figure was busy chopping down trees.
- شخصی تنها در دره مشغول بریدن درخت‌ها بود.
noun
فقط، یکه، فرد، منحصر‌به‌فرد، یگانه، منفرد
- a solitary example
- یگانه مثال
adjective
دورافتاده، خلوت، پرت
- a solitary place
- مکان دورافتاده
noun
گیاه‌شناسی تک‌رست، (جانورشناسی) تک‌زی، غیر‌اجتماعی
noun
راهبه، راهب، تارک دنیا، گوشه‌نشین
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solitary

  1. adjective alone, single; unsociable
    Synonyms: aloof, antisocial, cloistered, companionless, deserted, desolate, distant, eremetic, forsaken, friendless, hermitical, hidden, individual, introverted, isolated, lone, lonely, lonesome, lorn, misanthropic, offish, only, out-of-the-way, particular, reclusive, remote, reserved, retired, secluded, separate, sequestered, singular, sole, solo, stag, standoffish, unaccompanied, unapproachable, unattended, uncompanionable, unfrequented, unique, unsocial, withdrawn
    Antonyms: accompanied, combined, sociable, together

ارجاع به لغت solitary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solitary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/solitary

لغات نزدیک solitary

پیشنهاد بهبود معانی