با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Unaccompanied

ˌʌnəˈkʌmpnid ˌʌnəˈkʌmpnid
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    بدون همراه، تنها، بدون مصاحب، بدون ملتزمین رکاب
    • - At night children should not go out unaccompanied.
    • - در شب کودکان نباید تنها به بیرون از منزل بروند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unaccompanied

  1. adjective alone
    Synonyms: abandoned, a cappella, apart, by oneself, deserted, detached, hermit, individual, isolate, isolated, lone, loner, odd, on one’s own, removed, single, solitary, solo, stag, traveling light, unattended, unescorted
    Antonyms: accompanied, together

ارجاع به لغت unaccompanied

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unaccompanied» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unaccompanied

لغات نزدیک unaccompanied

پیشنهاد بهبود معانی