با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Isolate

ˈaɪsəleɪt ˈaɪsəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    isolated
  • شکل سوم:

    isolated
  • سوم‌شخص مفرد:

    isolates
  • وجه وصفی حال:

    isolating
  • شکل جمع:

    isolates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective B2
مجزا کردن، سوا کردن، در قرنطینه نگاه داشتن، تنها گذاردن، منفرد کردن، عایق‌دار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The flood has isolated several villages.
- سیل چندین دهکده را منزوی کرده است.
- to isolate a child with an infectious disease
- بچه‌ای را که دچار بیماری عفونی شده است از دیگران جدا کردن
- The leftists were increasingly isolated.
- چپ‌گرایان به‌طور فزایندهای منزوی می‌شدند.
- isolated double bond
- پیوند دوگانه‌ی مجزا
- isolated ion
- یون منزوی
- an isolate pawn in a chess game
- (سرباز) پیاده‌ی تک افتاده در بازی شطرنج
- an isolated farmhouse
- خانه‌ی روستایی تک افتاده
- an isolated place
- جای پرت
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد isolate

  1. verb cut off, set apart
    Synonyms: abstract, block off, close off, confine, detach, disconnect, disengage, divide, divorce, insulate, island, keep apart, part, quarantine, remove, seclude, segregate, separate, sequester, sever, sunder
    Antonyms: include, incorporate, integrate, join, mingle

لغات هم‌خانواده isolate

ارجاع به لغت isolate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «isolate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/isolate

لغات نزدیک isolate

پیشنهاد بهبود معانی