فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Isolate

ˈaɪsəleɪt ˈaɪsəleɪt

گذشته‌ی ساده:

isolated

شکل سوم:

isolated

سوم‌شخص مفرد:

isolates

وجه وصفی حال:

isolating

شکل جمع:

isolates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective B2

مجزا کردن، سوا کردن، در قرنطینه نگاه داشتن، تنها گذاردن، منفرد کردن، عایق‌دار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The flood has isolated several villages.

سیل چندین دهکده را منزوی کرده است.

to isolate a child with an infectious disease

بچه‌ای را که دچار بیماری عفونی شده است از دیگران جدا کردن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The leftists were increasingly isolated.

چپ‌گرایان به‌طور فزایندهای منزوی می‌شدند.

isolated double bond

پیوند دوگانه‌ی مجزا

isolated ion

یون منزوی

an isolate pawn in a chess game

(سرباز) پیاده‌ی تک افتاده در بازی شطرنج

an isolated farmhouse

خانه‌ی روستایی تک افتاده

an isolated place

جای پرت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد isolate

  1. verb cut off, set apart
    Synonyms:
    separate divide detach disconnect remove part sever seclude block off close off confine segregate abstract divorce disengage insulate quarantine keep apart sequester sunder set apart
    Antonyms:
    join integrate incorporate include mingle

لغات هم‌خانواده isolate

  • verb - transitive
    isolate

ارجاع به لغت isolate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «isolate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/isolate

لغات نزدیک isolate

پیشنهاد بهبود معانی