گذشتهی ساده:
confinedشکل سوم:
confinedسومشخص مفرد:
confinesوجه وصفی حال:
confiningحد، محدوده
beyond the confines of human knowledge
آن سوی مرزهای دانش بشری
within the confines of the university
در محدودهی دانشگاه
محدود کردن، منحصر کردن، محبوس کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Confine your talk to ten minutes.
صحبت خود را به ده دقیقه محدود کن.
Their report is not just confined to economic matters.
گزارش آنها تنها به امور اقتصادی منحصر نیست.
to confine oneself with ...
خود را به ... محدود کردن
They had confined the lions in small cages.
شیرها را در قفسهای کوچک محبوس کرده بودند.
He was confined to bed for two weeks.
او را دو هفته بستری کردند.
مشغول وضع حمل بودن، در زایمان بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confine