گذشتهی ساده:
cagedشکل سوم:
cagedسومشخص مفرد:
cagesوجه وصفی حال:
cagingشکل جمع:
cagesقفس، در قفس نهادن، در زندان افکندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a bird cage
قفس پرنده
The lion looked at us through the bars of the cage.
شیر از لابهلای میلههای قفس به ما نگاه میکرد.
She sang like a caged bird.
همچون پرندهای در قفس آواز میخواند.
caged storage
انبار محصور، محوطهی نردهدار برای انبار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cage