فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Impound

ɪmˈpaʊnd ɪmˈpaʊnd

گذشته‌ی ساده:

impounded

شکل سوم:

impounded

سوم‌شخص مفرد:

impounds

وجه وصفی حال:

impounding

شکل جمع:

impounds

معنی

verb - transitive

توقیف کردن، ضبط کردن، نگه‌داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impound

  1. verb confine
    Synonyms:
    hold keep imprison enclose shut in cage pen seize take fence in coop up

ارجاع به لغت impound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impound

لغات نزدیک impound

پیشنهاد بهبود معانی