فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Enclose

ɪnˈkloʊz ɪnˈkləʊz

گذشته‌ی ساده:

enclosed

شکل سوم:

enclosed

سوم‌شخص مفرد:

encloses

وجه وصفی حال:

enclosing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1

در میان گذاشتن، در جوف قرار دادن، به پیوست فرستادن، حصار یا چینه کشیدن دور

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

to enclose a garden with a high wall

دور باغ را دیوار بلند گرفتن

to enclose a yard with a fence

دور حیاط را نرده گرفتن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an enclosed area

محوطه‌ی محصور

I am enclosing the check with my order.

چک را به همراه سفارش نامه‌ی کالا ارسال می‌دارم.

Please enclose your picture too.

عکس خود را هم پیوست بفرمایید.

His fingers enclosed the money.

با انگشتانش پول را محکم گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enclose

  1. verb put inside, surround
    Synonyms:
    include insert confine imprison restrict limit close in surround cover encase wrap fence cage pen lock up lock in jail intern impound immure circle encircle encompass environ hem in fence off wall in bound blockade block off box up corral coop hedge set apart shut in veil enshroud enfold mew mure implant imbue induct circumscribe
    Antonyms:
    release free let go unloose

ارجاع به لغت enclose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enclose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enclose

لغات نزدیک enclose

پیشنهاد بهبود معانی