امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blockade

blɑːˈkeɪd blɒˈkeɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blockaded
  • شکل سوم:

    blockaded
  • سوم‌شخص مفرد:

    blockades
  • وجه وصفی حال:

    blockading
  • شکل جمع:

    blockades

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb noun
راه‌بندان، محاصره، انسداد، بستن، محاصره کردن، راه بند کردن، سد راه، سد راه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Kennedy ordered the naval blockade of Cuba.
- کندی دستور محاصره‌ی دریایی کوبا را داد.
- The German navy tried to blockade Britain.
- نیروی دریایی آلمان سعی کرد انگلستان را محاصره‌ی دریایی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blockade

  1. noun barrier
    Synonyms:
    bar barricade blank wall clog closure embolus encirclement hindrance impediment infarct infarction obstacle obstruction restriction roadblock siege snag stop stoppage wall
    Antonyms:
    opening

Idioms

لغات هم‌خانواده blockade

  • verb - intransitive
    block
  • verb - transitive
    unblock, blockade

ارجاع به لغت blockade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blockade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blockade

لغات نزدیک blockade

پیشنهاد بهبود معانی