با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Blockade

blɑːˈkeɪd blɒˈkeɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blockaded
  • شکل سوم:

    blockaded
  • سوم‌شخص مفرد:

    blockades
  • وجه وصفی حال:

    blockading
  • شکل جمع:

    blockades

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb noun
راه‌بندان، محاصره، انسداد، بستن، محاصره کردن، راه بند کردن، سد راه، سد راه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Kennedy ordered the naval blockade of Cuba.
- کندی دستور محاصره‌ی دریایی کوبا را داد.
- The German navy tried to blockade Britain.
- نیروی دریایی آلمان سعی کرد انگلستان را محاصره‌ی دریایی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blockade

  1. noun barrier
    Synonyms: bar, barricade, blank wall, clog, closure, embolus, encirclement, hindrance, impediment, infarct, infarction, obstacle, obstruction, restriction, roadblock, siege, snag, stop, stoppage, wall
    Antonyms: opening

Idioms

لغات هم‌خانواده blockade

ارجاع به لغت blockade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blockade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blockade

لغات نزدیک blockade

پیشنهاد بهبود معانی