امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Roadblock

ˈroʊdblɑːk ˈrəʊdblɒk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
راه‌بند، وسیله‌ی انسداد جاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The police set up roadblocks to stop fugitives and to inspect vehicles.
- پلیس جاده را می‌بندد تا فراریان را متوقف و اتومبیل‌ها را بازرسی کند.
- police roadblocks
- راه‌‌بندهای پلیس
noun countable
مانع، عامل بازدارنده
- We must remove the roadblocks on the way to peace.
- باید موانع سر راه صلح را از میان برداریم.
- The biggest roadblock to solar power is its price tag.
- بزرگ‌ترین مانع بر سر راه انرژی خورشیدی، قیمت آن است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد roadblock

  1. noun prevention to progress
    Synonyms:
    barrier blank wall catch complication deterrent difficulty discouragement drawback handicap hindrance hitch hurdle impediment limitation obstacle obstruction snag stone in one's path stumbling block

ارجاع به لغت roadblock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roadblock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roadblock

لغات نزدیک roadblock

پیشنهاد بهبود معانی