با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Limitation

ˌlɪmɪˈteɪʃn ˌlɪmɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    limitations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
محدودیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the limitation of the power of the central government
- محدودسازی قدرت دولت مرکزی
- the limitations of language in conveying thought
- محدودیت‌های زبان در رساندن اندیشه
noun
تحدید، محدودسازی، شرط
- We are all subject to human limitations.
- ما همه دستخوش کاستی‌هایی هستیم که مختص بشر است.
- All post offices have weight and size limitations.
- همه‌ی ادارات پست در مورد وزن و اندازه محدودیت‌هایی دارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد limitation

  1. noun restraint, disadvantage
    Synonyms: bar, block, check, circumspection, condition, constraint, control, cramp, curb, definition, drawback, impediment, inhibition, injunction, modification, obstruction, qualification, reservation, restriction, snag, stint, stricture, taboo
    Antonyms: advantage, extent, freedom, infinity, range, release

لغات هم‌خانواده limitation

ارجاع به لغت limitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «limitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/limitation

لغات نزدیک limitation

پیشنهاد بهبود معانی