فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Limitative

ˈlɪmɪtətɪv ˈlɪmɪtətɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

محدودکننده، حصری، منحصرکننده، کرانگر، کرانمندگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The limitative nature of the law restricts certain activities.

ذات حصری قانون بعضی از فعالیت‌ها را محدود می‌کند.

The limitative factors of the project need to be considered before moving forward.

عوامل محدودکننده‌ی پروژه باید قبل از پیش بردن آن مورد ملاحظه قرار بگیرند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت limitative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «limitative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/limitative

لغات نزدیک limitative

پیشنهاد بهبود معانی