سومشخص مفرد:
limitsوجه وصفی حال:
limitingصفت تفضیلی:
more limitedصفت عالی:
most limitedمحدود، منحصر، مشروط، مقید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My income is not limited to my salary.
درآمد من محدود به حقوق ماهیانهام نیست.
a limited monarch
پادشاه مشروطه
a limited company
شرکتی با مسئولیت محدود
اصلاحات محدود (تغییرات جزئی و کنترلشده در سیستمهای سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی که هدف آنها بهبود عملکرد یا کارایی بدون ایجاد تغییرات بنیادین یا انقلابی است)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «limited» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/limited