صفت تفضیلی:
poorerصفت عالی:
poorestفقیر، بیپول، تهیدست، تنگدست، بیچیز، بینوا، بیچاره، بدبخت، نادار، مستمند، بیبضاعت، مسکین، نیازمند
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
بد، کم، ناچیز، اندک، بیمقدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I have a poor head for figures.
مخ ریاضی ندارم.
She came a poor second.
با فاصلهی زیادی از نفر اول، دوم شد.
(خاک و غیره) ضعیف، نامرغوب
نازل، ناقابل، پست
(شخص) ناتوان، ضعیف، ناشی، کمتجربه، بیتجربه
poor in
که...کم دارد، که از لحاظ...ضعیف است، که به لحاظ...فقیر است
be in poor health
سالم نبودن، مریض بودن، نزار بودن
(محاوره) بیچاره، بدبخت، طفلک، حیوانکی
حقیر، مفلوک، خوار
فقرا، مستمندان، بیچارگان، تنگدستان، مساکین، بینوایان
the poor man's somebody/something
مال فقرا، مخصوص فقرا
Sparkling white wine is the poor man's champagne.
شراب سفید گازدار شامپاین فقرا است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «poor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poor