صفت تفضیلی:
more fortunateصفت عالی:
most fortunateخوششانس، خوشاقبال، خوشبخت، سعادتمند، نیکبخت، نیکاختر، بختیار، کامیاب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Not everyone who has money is fortunate.
هرکس که پول دارد، الزاماً سعادتمند نیست.
She considered herself fortunate to find a job so quickly.
او خودش را خوشاقبال میدانست که اینقدر سریع کار پیدا کرده بود.
I am fortunate enough to have good children.
نیکبختی من این است که فرزندان خوبی دارم.
فرخنده، خجسته، مطلوب، میمون، مبارک، مساعد، خوب، خوش، خوشایند، همایون، خوشیمن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It was a fortunate day.
روز فرخندهای بود.
That fortunate coincidence changed the course of her life.
آن تصادف خوشیمن مسیر زندگیاش را تغییر داد.
The timing of the investment was fortunate, just before the market rose.
زمان سرمایهگذاری بسیار مطلوب بود، درست قبلاز رشد بازار.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fortunate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fortunate