Propitious

prəˈpɪʃəs prəˈpɪʃəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more propitious
  • صفت عالی:

    most propitious

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خوش‌یمن، میمون، شفیع، خیر‌خواه، مساعد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- We may succeed if the Gods are propitious.
- اگر خدایان بخواهند موفق خواهیم شد.
- a propitious moment
- نشان حاکی از نیک بختی
- a propitious wind
- باد موافق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد propitious

  1. adjective full of promise; good, favorable
    Synonyms: advantageous, auspicious, beneficial, benign, brave, bright, dexter, encouraging, favoring, fortunate, happy, hopeful, lucky, opportune, pat, promising, prosperous, rosy, seasonable, timely, toward, useful, well-timed
    Antonyms: inauspicious, unfavorable, unpromising
  2. adjective friendly
    Synonyms: benevolent, benign, favorably inclined, gracious, kind, nice, well-disposed
    Antonyms: cold, cool, unfriendly

ارجاع به لغت propitious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «propitious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/propitious

لغات نزدیک propitious

پیشنهاد بهبود معانی