Beneficial

ˌbenɪˈfɪʃl ˌbenɪˈfɪʃl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more beneficial
  • صفت عالی:

    most beneficial

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
سودمند، مفید، خوب، پرمنفعت، بااستفاده، سودبخش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Building strong relationships with colleagues can be beneficial for career growth.
- ایجاد روابط قوی با همکاران می‌تواند برای رشد شغلی مفید باشد.
- Fresh air is beneficial to one's health.
- هوای تازه برای سلامتی خوب است.
- Most of the effects of science have been really quite beneficial to people.
- بیشتر پیامدهای علم واقعاً برای مردم سودمند بوده است.
adjective
ذی‌نفع، سودبرنده، بهره‌ور
- The beneficial owner of the company's shares prefers to remain anonymous.
- مالک ذی‌نفع سهام شرکت ترجیح می‌دهد ناشناس باقی بماند.
- The beneficial stockholders were pleased with the company's financial performance.
- سهامداران ذی‌نفع از عملکرد مالی شرکت راضی بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beneficial

  1. adjective advantageous
    Synonyms: benign, constructive, favorable, favoring, gainful, good, good for what ails you, healthful, helpful, profitable, propitious, salubrious, salutary, serviceable, toward, useful, valuable, what the doctor ordered, wholesome, worthy
    Antonyms: disadvantageous, harmful, hurting, unfortunate, unhelpful, unrewarding

لغات هم‌خانواده beneficial

ارجاع به لغت beneficial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beneficial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beneficial

لغات نزدیک beneficial

پیشنهاد بهبود معانی