با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Beneficiary

ˌbenəˈfɪʃieri ˌbenəˈfɪʃəri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    beneficiaries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C1
    حقوق ذینفع، ذیحق، بهره‌ور، وارث، شخص تحت پوشش
    • - The businessman designated his wife as the sole beneficiary of his company in his will.
    • - تاجر در وصیت‌نامه‌اش همسرش را به عنوان تنها وارث شرکتش مشخص کرد.
    • - The company's employees are the beneficiaries of the health insurance plan.
    • - کارکنان شرکت ذینفعان طرح بیمه‌ی سلامت هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد beneficiary

  1. noun person who gains, benefits
    Synonyms: almsperson, assignee, devisee, donee, grantee, heir, heiress, inheritor, legatee, payee, possessor, receiver, recipient, stipendiary, successor
    Antonyms: giver, payer

لغات هم‌خانواده beneficiary

ارجاع به لغت beneficiary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beneficiary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beneficiary

لغات نزدیک beneficiary

پیشنهاد بهبود معانی