با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Heir

er
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    heirs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C2
    وارث، ارث‌بر
    • - heir at law
    • - (حقوق) وارثِ قانونی
    • - heir to the throne
    • - وارثِ تاج و تخت، ولیعهد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد heir

  1. noun person who inherits possessions
    Synonyms: beneficiary, crown prince/princess, devisee, grantee, heritor, inheritor, next in line, scion, successor
    Antonyms: heiress

ارجاع به لغت heir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heir

لغات نزدیک heir

پیشنهاد بهبود معانی