گذشتهی ساده:
benefittedشکل سوم:
benefittedسومشخص مفرد:
benefitsوجه وصفی حال:
benefittingشکل جمع:
benefitsامتیاز، مزیت، حُسن، استفاده، سود، منفعت، هوده، سودمندی، بهره مندی، فایده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
benefits in kind
کمکهای غیرنقدی، کمکهای مادی
(معمولا جمع) دریافتی ماهیانه، قسط دریافتی (بابت حقوق بازنشستگی یا بیمه یا خیرات و غیره)، حراج یا نمایش یا برنامه ی هنری و غیره که درآمد آن به مصارف خیریه می رسد، نیکوکاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a benefit concert
کنسرت خیریه
a benefit match
مسابقهی خیریه
(در بیماری، بیکاری و غیره) کمک هزینه، مزایا، بیمه، اعانه
unemployment benefit
بیمهی بیکاری
for somebody's benefit
بهخاطر کمک به کسی، برای راهنمایی کسی
فایده رساندن به، مفید بودن برای، سودمند بودن برای
فایده بردن، سود بردن، بهره بردن، کمک گرفتن
give somebody the benefit of the doubt
(در نبود شواهد کافی) کسی را بیگناه دانستن، حرف کسی را اجمالاً درست فرض کردن
give someone the benefit of the doubt
بنا را بر صداقت و اعتماد گذاشتن، باوجود شک به کسی اعتماد کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «benefit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/benefit