فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Exhibition

ˌeksəˈbɪʃn ˌeksəˈbɪʃn

شکل جمع:

exhibitions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

نمایش، ارائه، نمایشگاه، عرضه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

an exhibition of God-given talent

به جایگاه ظهور رساندن استعداد خدادادی

The exhibition also includes paintings by him.

آثار عرضه‌شده شامل نقاشی‌های او نیز می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an exhibition baseball game

بازی بیسبال نمایشی

an industrial exhibition

نمایشگاه صنعتی

a fencing exhibition

نمایش شمشیربازی

A collection of old coins will be on exhibition tomorrow.

مجموعه‌ای از سکه‌های قدیمی فردا به نمایش گذاشته خواهد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exhibition

  1. noun showing, demonstration
    Synonyms:
    show display presentation exhibit demonstration representation sight performance manifestation exposition offering pageant spectacle advertisement airing fair expo front flash an act a scene carnival fireworks

Collocations

on exhibition

در معرض نمایش

لغات هم‌خانواده exhibition

ارجاع به لغت exhibition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exhibition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exhibition

لغات نزدیک exhibition

پیشنهاد بهبود معانی