با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Demonstration

ˌdemənˈstreɪʃn ˌdemənˈstreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    demonstrations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
ابراز، بیان، ارائه، نشان، توضیح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Black flags were another demonstration of their grief.
- پرچم‌های سیاه نشان دیگری از سوگ آنان بود.
- The teacher's demonstration of the experiment made it easier to understand.
- توضیح آزمایش توسط معلم درک آن را آسان‌تر کرد.
- A live demonstration was held to showcase the latest technology.
- یک ارائه‌ی زنده برای نمایش آخرین فناوری برگزار شد.
noun countable B2
تظاهرات
- students' demonstrations in the campus
- تظاهرات دانشجویان در کوی دانشگاه
- Police used water cannon to break up the demonstration.
- پلیس برای پایان دادن به تظاهرات از ماشین آب‌پاش استفاده کرد.
- The workers' demonstration ended in violence.
- تظاهرات کارگران به خشونت انجامید.
noun countable
اثبات، مدرک، استنتاج، برهان
- the demonstration of one of the laws of physics
- اثبات یکی از قوانین فیزیک
- The demonstration provided conclusive evidence of the suspect's guilt.
- این مدارک شواهد قطعی از گناهکار بودن مظنون ارائه کرد.
noun countable
نمایش
- the first public demonstration of the new computers
- نخستین نمایش همگانی کامپیوترهای جدید
- The teacher used visual aids as part of her demonstration on chemical reactions.
- معلم از وسایل کمک بصری به‌عنوان بخشی از نمایش خود درمورد واکنش‌های شیمیایی استفاده کرد.
noun
(نظامی) تظاهر به تک (تک یا نمایش نیرو با هدف فریب دشمن در منطقه‌ای غیر از منطقه‌ی عملیاتی)
- The demonstration was meant to confuse the enemy.
- تظاهر به تک برای گیج کردن دشمن بود.
- The soldiers executed a well-planned demonstration to mislead the opposing forces.
- سربازان تظاهر به تک برنامه‌ریزی‌شده‌ای را برای گمراه کردن نیروهای متخاصم اجرا کردند.
- civil demonstrations
- تظاهرات مدنی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demonstration

  1. noun display of proof
    Synonyms: affirmation, confirmation, description, evidence, exhibition, explanation, exposition, expression, illustration, induction, manifestation, presentation, proof, show, spectacle, substantiation, test, testimony, trial, validation
    Antonyms: concealment, hiding
  2. noun display of belief in cause by taking public action
    Synonyms: fast, lie-in, love-in, march, mass lobby, parade, peace march, picket, picket line, protest, rally, sit-in, strike, teach-in, walkout

لغات هم‌خانواده demonstration

ارجاع به لغت demonstration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demonstration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demonstration

لغات نزدیک demonstration

پیشنهاد بهبود معانی