آیکن بنر

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Rally

ˈræli ˈræli

گذشته‌ی ساده:

rallied

شکل سوم:

rallied

سوم‌شخص مفرد:

rallies

وجه وصفی حال:

rallying

شکل جمع:

rallies

معنی rally | جمله با rally

noun countable C2

تجمع، گردهمایی

The workers held a rally to protest wage cuts and poor working conditions.

کارگران برای اعتراض به کاهش دستمزدها و شرایط نامناسب کاری، تجمع برگزار کردند.

Supporters filled the square for an election rally featuring several well-known speakers.

هواداران برای گردهمایی انتخاباتی با حضور چند سخنران مشهور، میدان را پر کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

political rallies

تظاهرات سیاسی

a great peace rally

فراخوان بزرگ برای صلح

noun countable C2

ورزش رالی (نوعی مسابقه‌ی اتومبیل‌رانی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The rally route passes through several remote villages and rough mountain roads.

مسیر رالی از چندین روستای دورافتاده و جاده‌های کوهستانی ناهموار عبور می‌کند.

The team spent months preparing their car for the toughest rally of the season.

اعضای تیم، ماه‌ها وقت صرف آماده‌سازی خودروی خود برای سخت‌ترین رالی فصل کردند.

noun countable

ورزش رالی (تبادل ضربه‌ی طولانی، در تنیس، بدمینتون و...)

She won the point after a 15-shot rally in the tennis match.

پس‌از رالی ۱۵ ضربه‌ای در مسابقه‌ی تنیس، امتیاز را برد.

The two players exchanged powerful shots in an exciting rally.

دو بازیکن در رالی مهیج، توپ‌های قدرتمندی ردوبدل کردند.

noun countable

بهبود، رشد، افزایش، صعود

There was a small rally in oil prices after the supply disruption ended.

پس‌از پایان اختلال در عرضه، شاهد رشد در قیمت نفت بودیم.

Despite the initial rally, prices began to fall again by the afternoon.

باوجود صعود اولیه، قیمت‌ها تا بعدازظهر دوباره شروع به کاهش کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an unexpected rally of oil shares

افزایش غیر‌منتظره‌ی قیمت سهام نفت

verb - intransitive verb - transitive

گردهم آوردن، جمع کردن، فراخواندن (برای حمایت از چیزی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

مشاهده

The officer rallied his scattered troops and prepared them for another attack.

افسر، قشون پراکنده‌ی خود را گردهم آورد و آن‌ها را برای حمله‌ی دیگر آماده نمود.

The union rallied its members.

اتحادیه، اعضای خود را فرا خواند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ali rallied his senses once again and read the mathematical problem.

علی یک بار دیگر حواس خود را جمع کرد و مسئله‌ی ریاضی را خواند.

They rallied to the side of their brother and consoled him.

آن‌ها دور برادرشان را گرفتند و او را تسلی دادند.

He knew that eventually they would all rally around the flag.

او می‌دانست که بالأخره همه‌ی آن‌ها به دفاع از پرچم خواهند شتافت.

verb - intransitive

بهبود یافتن، به حالت بهتر برگشتن، جان دوباره گرفتن

Sales figures rallied slightly after the initial drop in the first quarter.

اعداد فروش پس‌از کاهش اولیه در فصل اول کمی بهبود پیدا کردند.

He rallied after a poor start to the race and finished in the top ten.

او پس‌از شروع ضعیف مسابقه، جان دوباره گرفت و مسابقه را در ده نفر اول تمام کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to rally one's spirits

روحیه‌ی کسی را احیا کردن

Near the end of the second half our team rallied and won the game 4 to 3.

در اواخر نیمه‌ی دوم تیم ما جان‌فشانی بیشتری کرد و مسابقه را 4 به 3 برد.

to rally from an illness

از بیماری بهبودی یافتن

Prices rallied in London and Paris stock markets.

در بورس سهام لندن و پاریس قیمتها افزایش یافت.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rally

  1. noun celebratory meeting
  1. noun turn for the better
    Antonyms:
    weakening regression remission
  1. verb revive; take a turn for the better
    Synonyms:
    recover improve get better bounce back pick up turn around revive recuperate refresh invigorate enliven perk up brace up grow stronger shape up pull through surge come around regain strength make a comeback come along weaken get back in shape turn things around snap out of it get act together come from behind get second wind
    Antonyms:

سوال‌های رایج rally

گذشته‌ی ساده rally چی میشه؟

گذشته‌ی ساده rally در زبان انگلیسی rallied است.

شکل سوم rally چی میشه؟

شکل سوم rally در زبان انگلیسی rallied است.

شکل جمع rally چی میشه؟

شکل جمع rally در زبان انگلیسی rallies است.

وجه وصفی حال rally چی میشه؟

وجه وصفی حال rally در زبان انگلیسی rallying است.

سوم‌شخص مفرد rally چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد rally در زبان انگلیسی rallies است.

ارجاع به لغت rally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rally

لغات نزدیک rally

پیشنهاد بهبود معانی