آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Rally

ˈræli ˈræli

گذشته‌ی ساده:

rallied

شکل سوم:

rallied

سوم‌شخص مفرد:

rallies

وجه وصفی حال:

rallying

شکل جمع:

rallies

معنی rally | جمله با rally

noun verb - intransitive adverb countable C2

صف‌آرایی کردن، دوباره جمع‌آوری کردن، دوباره به‌کار انداختن، نیروی تازه دادن به، گرد آمدن، سرو‌صورت تازه گرفتن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن، بالا بردن قیمت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The officer rallied his scattered troops and prepared them for another attack.

افسر قشون پراکنده‌ی خود را گرداوری کرد و آن‌ها را برای حمله دیگر آماده نمود.

The union rallied its members.

اتحادیه اعضای خود را فرا خواند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to rally one's spirits

روحیه‌ی کسی را احیا کردن

Ali rallied his senses once again and read the mathematical problem.

علی یک بار دیگر حواس خود را جمع کرد و مسئله‌ی ریاضی را خواند.

They rallied to the side of their brother and consoled him.

آن‌ها دور برادرشان را گرفتند و او را تسلی دادند.

He knew that eventually they would all rally around the flag.

او می‌دانست که بالأخره همه‌ی آن‌ها به دفاع از پرچم خواهند شتافت.

to rally from an illness

از بیماری بهبودی یافتن

an unexpected rally of oil shares

افزایش غیر‌منتظره‌ی قیمت سهام نفت

Prices rallied in London and Paris stock markets.

در بورس سهام لندن و پاریس قیمتها افزایش یافت.

Near the end of the second half our team rallied and won the game 4 to 3.

در اواخر نیمه‌ی دوم تیم ما جان‌فشانی بیشتری کرد و مسابقه را 4 به 3 برد.

political rallies

تظاهرات سیاسی

a great peace rally

فراخوان بزرگ برای صلح

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rally

  1. noun celebratory meeting
  1. noun turn for the better
    Antonyms:
    weakening regression remission
  1. verb revive; take a turn for the better
    Synonyms:
    recover improve get better bounce back pick up turn around revive recuperate refresh invigorate enliven perk up brace up grow stronger shape up pull through surge come around regain strength make a comeback come along weaken get back in shape turn things around snap out of it get act together come from behind get second wind
    Antonyms:

سوال‌های رایج rally

گذشته‌ی ساده rally چی میشه؟

گذشته‌ی ساده rally در زبان انگلیسی rallied است.

شکل سوم rally چی میشه؟

شکل سوم rally در زبان انگلیسی rallied است.

شکل جمع rally چی میشه؟

شکل جمع rally در زبان انگلیسی rallies است.

وجه وصفی حال rally چی میشه؟

وجه وصفی حال rally در زبان انگلیسی rallying است.

سوم‌شخص مفرد rally چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد rally در زبان انگلیسی rallies است.

ارجاع به لغت rally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rally

لغات نزدیک rally

پیشنهاد بهبود معانی