بهبودی، شفا، تجدیدقوا، نقاهت، (سلامتی، نیرو و...) بازیابی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His recuperation period was filled with physical therapy sessions.
دورهی نقاهت او پر از جلسات فیزیوتراپی بود.
Her recuperation after the surgery was surprisingly quick.
بهبودی او پساز جراحی بهطرز شگفتانگیزی سریع بود.
The recuperation process can vary from person to person.
روند بازیابی سلامتی میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «recuperation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recuperation