فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Recuperation

rɪˌkuːpəˈreɪʃn̩ rɪˌkuːpəˈreɪʃn̩

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

بهبودی، شفا، تجدیدقوا، نقاهت، (سلامتی، نیرو و...) بازیابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

His recuperation period was filled with physical therapy sessions.

دوره‌ی نقاهت او پر از جلسات فیزیوتراپی بود.

Her recuperation after the surgery was surprisingly quick.

بهبودی او پس‌از جراحی به‌طرز شگفت‌انگیزی سریع بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The recuperation process can vary from person to person.

روند بازیابی سلامتی می‌تواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recuperation

  1. noun a return to normal health
    Synonyms:
    convalescence recovery rally

ارجاع به لغت recuperation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recuperation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recuperation

لغات نزدیک recuperation

پیشنهاد بهبود معانی