آخرین به‌روزرسانی:

Resurrect

ˌrezəˈrekt ˌrezəˈrekt

گذشته‌ی ساده:

resurrected

شکل سوم:

resurrected

سوم‌شخص مفرد:

resurrects

وجه وصفی حال:

resurrecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

زنده کردن، احیا کردن، رستاخیز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the day when the dead resurrect

آن روزی که مردگان رستاخیز کنند

They are trying to resurrect medieval beliefs.

آنان می‌کوشند عقاید قرون وسطایی را دوباره زنده کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resurrect

  1. verb to rouse from a state of inactivity or quiescence
    Synonyms:
    revive reanimate reawaken reactivate renew revitalize rekindle resuscitate revivify
  1. verb cause to become alive again
    Synonyms:
    raise rise upraise uprise

ارجاع به لغت resurrect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resurrect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resurrect

لغات نزدیک resurrect

پیشنهاد بهبود معانی