آخرین به‌روزرسانی:

Rekindle

riːˈkɪndl riːˈkɪndl

گذشته‌ی ساده:

rekindled

شکل سوم:

rekindled

سوم‌شخص مفرد:

rekindles

وجه وصفی حال:

rekindling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

مجازی دوباره زنده کردن، دوباره برانگیختن، دوباره مشتعل ساختن، دوباره شعله‌ور ساختن

The therapist helped the couple rekindle their passion.

روان‌درمانگر به آن زوج کمک کرد عشق و علاقه‌ی خود را دوباره زنده کنند.

After being apart for several years, Maria and John decided to rekindle their relationship.

ماریا و جان بعد از سال‌ها جدایی تصمیم گرفتند رابطه‌شان را دوباره زنده کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to rekindle childhood memories

دوباره زنده کردن خاطرات بچگی

verb - transitive

دوباره روشن کردن، دوباره گیراندن، باز افروختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - intransitive

دوباره روشن شدن، دوباره مشتعل شدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rekindle

  1. verb to rouse from a state of inactivity or quiescence
    Synonyms:
    revive reawaken reactivate reanimate renew resurrect revitalize resuscitate relight revivify

سوال‌های رایج rekindle

گذشته‌ی ساده rekindle چی میشه؟

گذشته‌ی ساده rekindle در زبان انگلیسی rekindled است.

شکل سوم rekindle چی میشه؟

شکل سوم rekindle در زبان انگلیسی rekindled است.

وجه وصفی حال rekindle چی میشه؟

وجه وصفی حال rekindle در زبان انگلیسی rekindling است.

سوم‌شخص مفرد rekindle چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد rekindle در زبان انگلیسی rekindles است.

ارجاع به لغت rekindle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rekindle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rekindle

لغات نزدیک rekindle

پیشنهاد بهبود معانی