زنده کردن، احیا کردن، بههوش آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He resuscitated a nearly drowned boy by artificial respiration.
پسری را که تقریباً خفه شده بود، با تنفس مصنوعی از مرگ نجات داد.
to resuscitate a country's economy
اقتصاد کشوری را احیا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «resuscitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resuscitate