فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Resuscitation

rəˌsəsəˈteɪʃn̩ rɪˌsʌsɪˈteɪʃn̩

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

پزشکی احیا، به‌هوش‌آوری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

Learning cardiopulmonary resuscitation can save lives.

با یادگیری احیای قلبی ریوی می‌توان جان انسان‌ها را نجات داد.

The paramedics used a defibrillator during the resuscitation of the cardiac arrest victim.

پیراپزشک‌ها در حین به‌هوش‌آوری قربانی ایست قلبی از دفیبریلاتور استفاده کردند.

noun uncountable

احیا (بازگشت به موفقیت پس از یک دوره‌ی دشوار به‌ویژه در تجارت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The company's resuscitation began with a new marketing strategy.

احیای این شرکت با استراتژی بازاریابی جدیدی آغاز شد.

The team's resuscitation came after a series of losses.

احیای این تیم پس از شکست‌های متوالی انجام شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resuscitation

  1. noun the act of reviving or condition of being revived
    Synonyms:
    revival renewal resurrection rebirth reactivation revitalization resurgence renaissance renascence revivification

ارجاع به لغت resuscitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resuscitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resuscitation

لغات نزدیک resuscitation

پیشنهاد بهبود معانی