با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rebirth

ˌriːˈbɜrːθ ˌriːˈbɜːθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
باز زاد، تولد تازه، تولد روحانی، تجدید حیات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the rebirth of sciences and arts in the Islamic world
- احیای علم و ادب در جهان اسلام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rebirth

  1. noun The act of reviving or condition of being revived
    Synonyms: renaissance, resurrection, renascence, renewal, revival, reincarnation, rejuvenation, revivification, reactivation, metempsychosis, regeneration, resurgence, resuscitation, revitalization, rehabilitation, transmigration
  2. noun A fundamental change in one's beliefs
    Synonyms: conversion, metanoia, regeneration
  3. noun After death the soul begins a new cycle of existence in another human body
    Synonyms: metempsychosis
  4. noun A spiritual enlightenment causing a person to lead a new life
    Synonyms: conversion, spiritual rebirth
  5. adjective
    Synonyms: reborn, redivivus, regenerated, reincarnated, renascent

ارجاع به لغت rebirth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rebirth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rebirth

لغات نزدیک rebirth

پیشنهاد بهبود معانی