گذشتهی ساده:
rebootedشکل سوم:
rebootedسومشخص مفرد:
rebootsوجه وصفی حال:
rebootingشکل جمع:
rebootsکامپیوتر ریبوت کردن، ریستارت کردن، دوباره راه انداختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
She told me to reboot the router and try again.
اون بهم گفت مودم رو ریستارت کنم و دوباره امتحان کنم.
I had to reboot my laptop after the crash.
بعد از هنگ کردن، مجبور شدم لپتاپم رو ریبوت کنم.
بازآفرینی کردن، دوباره راهاندازی کردن، بازسازی کردن، دوباره شروع کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The director wants to reboot the brand for a younger audience.
کارگردان میخواهد این برند را برای مخاطبان جوانتر بازآفرینی کند.
She's trying to reboot her career by taking on more serious roles.
سعی میکند مسیر حرفهای خود را با نقشهای جدیتر دوباره شروع کند.
کامپیوتر ریبوت، ریستارت، راهاندازی مجدد
Sometimes a simple reboot can solve the problem.
گاهی ریستارتی ساده میتواند مشکل را حل کند.
The system needs a reboot to complete the update.
برای تکمیل بهروزرسانی، سیستم نیاز به راهاندازی مجدد دارد.
بازسازی، ریبوت (فیلم، برنامه و...)
A reboot of the classic game is expected next year.
نسخهی ریبوت بازی کلاسیک قرار است سال آینده عرضه شود.
The Batman reboot gave the franchise a much darker tone.
بازسازی بتمن حالوهوای بسیار تاریکتری به این مجموعه بخشید.
گذشتهی ساده reboot در زبان انگلیسی rebooted است.
شکل سوم reboot در زبان انگلیسی rebooted است.
شکل جمع reboot در زبان انگلیسی reboots است.
وجه وصفی حال reboot در زبان انگلیسی rebooting است.
سومشخص مفرد reboot در زبان انگلیسی reboots است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reboot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reboot