هوشیار، حواسجمع، تیزوبُز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
I couldn't sleep well last night, so am not on the ball today.
دیشب نتوانستم خوب بخوابم و امروز خیلی حواسجمع نیستم.
His ability to solve problems quickly shows that he's truly on the ball.
توانایی او در حل سریع مشکلات نشان میدهد که او واقعاً زرنگ و حواسجمع است.
To manage a project effectively, you must be on the ball and anticipate challenges.
برای مدیریت مؤثر پروژه، باید هوشیار باشی و چالشها را پیشبینی کنی.
ورزش صاحب توپ بودن، در دست داشتن توپ (بسکتبال و فوتبال آمریکایی)، زیر پا داشتن توپ (فوتبال)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Press the player on the ball!
بازیکن صاحب توپ را پرس کنید!
Cristiano Ronaldo looks really comfortable when he's on the ball.
وقتی توپ زیر پای کریستیانو رونالدو است، او واقعاً بااعتمادبهنفس بهنظر میرسد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «on the ball» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/on-the-ball