شلوغ، پرازدحام
The old bazaar was congested with shoppers.
بازار قدیمی پُر از جمعیت خریداران بود.
The network is congested due to high demand.
شبکه بهدلیل تقاضای بالا دچار ازدحام شده است.
راهنمایی و رانندگی پرترافیک، شلوغ، راهبندان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The town center is often congested during holidays.
مرکز شهر در تعطیلات اغلب پُر از ترافیک است.
Congested roads can double your travel time.
جادههای شلوغ میتوانند زمان سفرتان را دو برابر کنند.
گرفته (بینی)
When you’re congested, it’s best to rest and stay hydrated.
وقتی بینیات گرفتهست، بهتره استراحت کنی و مایعات بنوشی.
Nasal sprays can help relieve a congested nose.
اسپریهای بینی میتوانند گرفتگی بینی را برطرف کنند.
پزشکی گرفته، پر از خون، پر از مایع
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
In cases of liver disease, the organ may become congested with blood.
در بیماریهای کبدی، این اندام ممکن است از خون پر شود.
Congested organs can be a sign of heart failure.
اندامهای دچار گرفتگی میتوانند نشانهای از نارسایی قلبی باشند.
وجه وصفی حال congested در زبان انگلیسی congesting است.
سومشخص مفرد congested در زبان انگلیسی congests است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «congested» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/congested