با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Congested

kənˈdʒestɪd kənˈdʒestɪd kənˈdʒestɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    congests
  • وجه وصفی حال:

    congesting

معنی‌ها

adjective
گرفته، پر از خون و اخلاط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
adjective
شلوغ، پرازدحام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد congested

  1. verb Become or cause to become obstructed
    Synonyms: stopped, fouled, clogged, filled, choked, corked, closed, blocked
  2. adjective Filled
    Synonyms: overcrowded, stuffed
  3. adjective Blocked, clogged
    Synonyms: blocked, clogged, engorged, crowded, gridlocked, packed, plugged
    Antonyms: uncongested, unclogged, unblocked, clear, uncrowded, open, free

ارجاع به لغت congested

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «congested» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/congested

لغات نزدیک congested

پیشنهاد بهبود معانی