سومشخص مفرد:
crowdsوجه وصفی حال:
crowdingصفت تفضیلی:
more crowdedصفت عالی:
most crowded(شهر، رستوران، اتوبوس و غیره) شلوغ ،پُر، پرازدحام، پر از جمعیت، پررفتوآمد، غلغله
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The warm region is crowded with birds.
منطقهی گرمسیر پر از پرندگان است.
The shops were all very crowded.
همهی فروشگاهها شلوغ بودند.
Less crowded
خلوت، کمجمعیت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crowded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crowded