صفت تفضیلی:
tighterصفت عالی:
tightestمحکم، سفت، قرص، (گره) کور، فشرده، بههمچسبیده، بسته
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He tied the tape tightly around the box.
نوار را محکم دور جعبه بست.
The covers of jam jars must be tight.
سر بستههای مربا باید کیپ باشد.
I closed the window tight.
پنجره را کیپ کردم.
although I am old, hold me tight in your arms one night...
گرچه پیرم، تو شبی تنگ در آغوشم گیر...
My throat was tight with fear.
از ترس گلویم گرفته بود.
She held the rope tight.
طناب را محکم گرفت.
The rope was tight and firm.
طناب کشیده و محکم بود.
to loosen a tight bottle cap
در بطری محکم بستهشده را شل کردن
a tight knot
گره محکم (سفت)
تنگ، کیپ، چسبان، بدننما (لباس)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
These shoes are too tight for me.
این کفشها برای من خیلی تنگ است.
I don’t like buying tight clothes because they’re uncomfortable.
من دوست ندارم لباسهای چسبان بخرم چون راحت نیستند.
tight trousers
شلوار تنگ
گرفته، منقبض، تحت فشار، سفت (در عضلات یا اندام)
I get a tight feeling in my head when I don’t sleep enough.
وقتی به اندازهی کافی نمیخوابم، احساس فشار در سرم دارم.
The muscles in his back were tight after lifting heavy boxes.
ماهیچههای کمرش پساز بلند کردن جعبههای سنگین سفت شده بودند.
a bad cold and the tight clogged nose
سرماخوردگی بد و بینی گرفته و پراخلاط
خشک، عصبی، گرفته، پرتنش، پراضطراب
His tight laughter showed he wasn’t really relaxed.
خندهی پراضطراب او نشان میداد که واقعاً راحت نیست.
With a tight expression, he tried to hide his fear.
با چهرهای پرتنش تلاش کرد ترسش را پنهان کند.
سختگیرانه، شدید، محکم، محدودکننده، دقیق (کنترل)
Tight restrictions were placed on travel during the pandemic.
محدودیتهای سختگیرانهای در دوران همهگیری برای سفر اعمال شد.
The company keeps a tight check on all financial transactions.
شرکت، کنترل دقیقی بر تمام تراکنشهای مالی دارد.
tight control
کنترل شدید
The factory is in a tight situation.
کارخانه در وضع بدی قرار دارد.
تند، تیز، شدید (پیچ و خم)
The road has several tight bends that make driving dangerous.
جاده، چند پیچ تند دارد که رانندگی را خطرناک میکند.
The dancers moved in a tight spiral around the stage.
رقصندگان در مارپیچی بسته دور صحنه حرکت کردند.
تنگاتنگ، سخت، نزدیک، شانهبهشانه، حساس (مسابقه، رقابت و...)
They are in a tight competition for the championship title.
آنها در رقابتی تنگاتنگ برای عنوان قهرمانی هستند.
The election turned out to be much tighter than expected.
انتخابات خیلی نزدیکتر از آنچه انتظار میرفت، پیش رفت.
a tight race
مسابقهی تقریباً مساوی
کم، کمیاب، (بازار) بیپولی، کساد، بیرونق، دستتنگ
We are in a tight corner for cash.
از نظر پول نقد در تنگنا هستیم.
Steel is very tight right now.
هماکنون پولاد بسیار کمیاب است.
tight money
پول کمیاب، پول گران
ناپسند خسیس، کنس، ناخنخشک، بخیل
When it comes to spending his own money he is very tight.
وقتی باید از پول خودش را خرج کند، خیلی خسیس است.
My uncle is tight when it comes to lending money.
عموی من وقتی پای قرض دادن پول به میان میآید، خیلی بخیل است.
قدیمی مست
Don’t drive while you’re tight — it’s too dangerous.
وقتی مستی رانندگی نکن؛ خیلی خطرناک است.
They got tight at the bar and sang all night.
آنها در بار مست شدند و تمام شب آواز خواندند.
صمیمی، نزدیک، فابریک، جونجونی
Their tight friendship has lasted for more than twenty years.
دوستی صمیمی آنها بیشاز بیست سال دوام داشته است.
He and his brother are tight, always supporting each other.
او و برادرش خیلی نزدیکاند و همیشه از هم حمایت میکنند.
موسیقی هماهنگ، منظم، یکدست، دقیق
The band members have been practicing together for years, which makes their sound really tight.
اعضای گروه سالها با هم تمرین کردهاند و همین باعث شده صدای آنها بسیار یکدست باشد.
Her new album features tight arrangements and clear vocals.
آلبوم جدیدش شامل تنظیمهای دقیق و وکالهای شفاف است.
فشرده، پُر، تنگ، محدود (برنامه)
Our schedule is too tight to add another meeting today.
برنامهی ما امروز آنقدر فشرده است که نمیتوان جلسهی دیگری اضافه کرد.
With such a tight timetable, there’s no room for mistakes.
با چنین جدول زمانی تنگی، جایی برای اشتباه وجود ندارد.
a tight daily schedule
برنامهی روزانهی پر (پرمشغله)
بدون نشت، نفوذناپذیر، غیرقابل نفوذ، بیدرز، درزبندیشده، عایق
The ship was sound and tight.
کشتی بیعیب و بیسوراخ بود.
Make sure the windows are tight so no cold air gets in.
مطمئن شو پنجرهها عایق باشند تا هوای سرد وارد نشود.
a tight roof
سقفی که چکه نمیکند (بیرخنه)
a tight cask
بشکهی بیسوراخ
watertight
پاد آب، نفوذناپذیر توسط آب، آببندیشده
a hog-tight fence
نردهای که خوک نمیتواند از آن عبور کند
a gastight fitting
لولهای که گاز پس نمیدهد
متراکم، فشرده، نزدیکبههم
The dancers moved in a tight group across the floor.
رقصندگان در گروهی فشرده روی صحنه حرکت کردند.
The designer used a tight line of type to save space on the page.
طراح برای صرفهجویی در فضا، روی صفحه از خط متراکم حروف استفاده کرد.
a tightly filled suitcase
چمدانی که در آن خیلی چیز چپاندهاند
a tight line
(چاپ) سطر متراکم
پول کم است، وضعیت مالی خوب نیست
keep a tight hand (on something)
سخت کنترل کردن (چیزی را)
سر جای خود ماندن، موقعیت خود را حفظ کردن، در جای خود ایستادن و تکان نخوردن، جم نخوردن
صبوری کردن، دندان روی جگر گذاشتن، دست روی دست گذاشتن
(از تغییر نظر و یا اقدام به عمل) امتناع کردن، اجتناب ورزیدن
(عامیانه) خوب خوابیدن، به خواب عمیق فرو رفتن
خوب اداره کردن، با نظم و انضباط اداره کردن
صفت تفضیلی tight در زبان انگلیسی tighter است.
صفت عالی tight در زبان انگلیسی tightest است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tight