صفت تفضیلی:
stickierصفت عالی:
stickiestچسبناک، چسبنده، چسبان، چسبدار
The honey made the child's fingers sticky.
عسل انگشتان کودک را چسبناک کرد.
The back of a stamp is sticky.
پشت تمبر چسبدار است.
a sticky valve
سوپاپ گریپاژ شده
a sticky climate
آب و هوای گرم و مرطوب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sticky» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sticky