آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Clinging

ˈklɪŋɪŋ ˈklɪŋɪŋ

گذشته‌ی ساده:

clung

شکل سوم:

clung

سوم‌شخص مفرد:

clings

معنی clinging | جمله با clinging

adjective

چسبیده، چسبنده

The wet clothes were clinging to her body.

لباس‌های خیس به بدنش چسبیده بودند.

The child was clinging to his mother's hand.

کودک به دستان مادرش چسبیده بود.

adjective

(شخص) وابسته، دلبسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد clinging

  1. adjective persistently holding to something
  1. verb come or be in close contact with; stick or hold together and resist separation
    Synonyms:
    stick cling adhere hold sticking holding adhering hugging clasping hugging fastening embracing bonding cherishing depending persisting maintaining lasting lingering grasp clinch persevere cohere clinching trusting persevering cohering agglutinate cleaving hanging vine
    Antonyms:
    detaching unfastening
  1. noun
    Synonyms:

سوال‌های رایج clinging

گذشته‌ی ساده clinging چی میشه؟

گذشته‌ی ساده clinging در زبان انگلیسی clung است.

شکل سوم clinging چی میشه؟

شکل سوم clinging در زبان انگلیسی clung است.

سوم‌شخص مفرد clinging چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد clinging در زبان انگلیسی clings است.

ارجاع به لغت clinging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clinging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clinging

لغات نزدیک clinging

پیشنهاد بهبود معانی