آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ خرداد ۱۴۰۴

    Holding

    ˈhoʊldɪŋ ˈhəʊldɪŋ

    شکل جمع:

    holdings

    معنی holding | جمله با holding

    noun countable

    دارایی، مایملک، ملک متصرفی، مال، سهام، مستغل

    He sold all of his holdings in that company.

    او همه‌ی سهام خود در آن شرکت را فروخت.

    The bank’s holdings in real estate have increased over the years.

    مستغلات بانک طی سال‌ها افزایش یافته است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The company’s holdings include several office buildings and land in the city center.

    اموال شرکت شامل چندین ساختمان اداری و زمین در مرکز شهر است.

    holding of my family

    دارایی خانواده‌ی من

    noun uncountable

    ورزش (فوتبال آمریکایی) هولدینگ، گرفتن بازیکن (خطای گرفتن بازیکنی که توپ در دست ندارد)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The player was flagged for holding when he grabbed the defender’s jersey.

    بازیکن به‌دلیل هولدینگ، زمانی که پیراهن مدافع را کشید، جریمه شد.

    Holding is one of the most common penalties in American football.

    گرفتن بازیکن یکی از شایع‌ترین جریمه‌ها در فوتبال آمریکایی است.

    noun uncountable

    ورزش (بسکتبال) خطای گرفتن حریف (استفاده از دست برای گرفتن حریفی که توپ ندارد)

    The coach was upset after the holding foul led to a free throw for the opposing team.

    مربی ناراحت بود چون خطای گرفتن منجر به پرتاب آزاد برای تیم حریف شد.

    The coach reminded the players not to commit holding fouls during the game.

    مربی به بازیکنان یادآوری کرد که درطول بازی از خطای گرفتن خودداری کنند.

    adjective

    ورزش (فوتبال) نگه‌دارنده (بازیکنی که نقش دفاعی دارد)

    The team struggled because they didn't have a holding player to control the midfield.

    تیم به‌دلیل نداشتن هافبک نگه‌دارنده برای کنترل میانه‌ی زمین دچار مشکل شد.

    A holding midfielder’s primary responsibility is to protect the defense and disrupt the opponent’s attack.

    مسئولیت اصلی هافبک نگه‌دارنده، محافظت از دفاع و مختل کردن حملات حریف است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد holding

    1. noun something, as land and assets, legally possessed.
      Synonyms:
      property possession belongings retention keeping estate
    1. adjective
      Synonyms:
      closing impeding

    Idioms

    to be left holding the baby

    (عامیانه) مجبور به انجام کاری شدن (به خاطر شانه خالی کردن دیگران)، (کارها) روی دست کسی افتادن

    be left holding the bag

    (عامیانه) تقصیرکار شناخته شدن (در حالی که دیگران سودش را می‌برند)، دلال مظلمه شدن

    لغات هم‌خانواده holding

    • noun
      hold, holder, holding
    • verb - transitive
      hold

    سوال‌های رایج holding

    شکل جمع holding چی میشه؟

    شکل جمع holding در زبان انگلیسی holdings است.

    ارجاع به لغت holding

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «holding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/holding

    لغات نزدیک holding

    • - holder
    • - holdfast
    • - holding
    • - holding company
    • - holding pattern
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.