آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ بهمن ۱۴۰۲

    Estate

    ɪˈsteɪt ɪˈsteɪt

    شکل جمع:

    estates

    معنی estate | جمله با estate

    noun countable B2

    ملک، املاک، اموال، دارایی، ثروت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    She owns a large estate in Ghamsar.

    او در قمصر ملک بزرگی دارد.

    a man of small estate

    مردی کم ثروت

    noun countable

    مزرعه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    My grandparents owned a beautiful estate.

    پدربزرگ و مادربزرگم مزرعه‌ای زیبا داشتند.

    We visited a stunning estate in the countryside.

    ما یک مزرعه‌ی زیبا در حومه‌ی شهر دیدیم.

    noun countable

    حقوق ارثیه، ترکه، ماترک

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    Part of the decedent's estate was given to his creditors.

    بخشی از ارثیه‌ی شخص متوفی به طلبکاران وی داده شد.

    He left her entire estate to her niece.

    او تمام ارثیه‌اش را برای خواهرزاده‌اش به جا گذاشت.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی شهرک، منطقه‌ی صنعتی

    The industrial estate is home to several manufacturing plants and warehouses.

    شهرک صنعتی اقامت‌گاه چندین کارخانه‌ی تولیدی و انبار است.

    The new estate will feature modern townhouses and spacious apartments.

    شهرک جدید دارای خانه‌های شهری مدرن و آپارتمان‌های بزرگ است.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی اتومبیل استیشن واگن

    Their family always relied on the estate for long road trips.

    همیشه خانواده‌ی آن‌ها برای سفرهای جاده‌ای طولانی از اتومبیل استیشن واگن استفاده می‌کردند.

    The estate parked in front of the house caught everyone's attention.

    اتومبیل استیشن واگنی که جلوی خانه پارک شده بود، توجه همه را به خود جلب کرد.

    noun uncountable

    قدیمی حالت، وضعیت

    to restore the building to its former estate

    بازسازی ساختمان به حالت سابقش

    the low estate of our public schools

    وضعیت بد مدارس دولتی‌مان

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی گروهی از مشاغل کوچک (وابسته به یک شرکت)

    The establishment of this estate has revitalized the local economy, attracting both locals and tourists alike.

    ایجاد این مشاغل کوچک باعث احیای اقتصاد محلی شده و محلی‌ها و هم گردشگران را به خود جذب کرده است.

    The company's estate includes various pubs and restaurants.

    مشاغل این شرکت شامل میخانه‌ها و رستوران‌های مختلف است.

    noun countable

    دسته، طبقه (سیاسی یا اجتماعی)

    a political message which will appeal to people of every estate.

    پیامی سیاسی که خوشایند افراد در کلیه‌ی طبقات اجتماعی خواهد بود.

    The first estate was the clergy.

    طبقه‌ی اول مرکب از روحانیون بود.

    adjective

    مستعمل، دست‌دوم، استوک

    The estate sale offered a wide selection of previously owned furniture and antiques.

    بازار فروش استوک گزینه‌ی گسترده‌ای از مبلمان و عتیقه‌جات قدیمی را به نمایش گذاشته است.

    The estate car, previously owned by a prestigious family, was up for sale.

    خودروی دست‌دوم که قبلا متعلق‌به یک خانواده بااعتبار بود، برای فروش قرار داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد estate

    1. noun extensive manor and its property
      Synonyms:
      area territory lands property domain farm grounds holdings residence ranch parcel plantation acreage demesne country home country place freehold villa finca quinta rural seat dominion
    1. noun person’s possessions, property, wealth
      Synonyms:
      property belongings goods wealth assets effects fortune substance earthly possessions capital inheritance legacy heritage endowment bequest patrimony chattels devise
    1. noun class, rank
      Synonyms:
      category grade level type kind sort form order status position standing situation condition place rank state station classification echelon stratum caste sphere lot quality shape repair period bracket footing

    Collocations

    estate agency

    (انگلیس) بنگاه معاملات ملکی (امریکا: real estate agency)

    estate agent

    (انگلیس) دلال معاملات ملکی (امریکا: real estate agent)

    سوال‌های رایج estate

    شکل جمع estate چی میشه؟

    شکل جمع estate در زبان انگلیسی estates است.

    ارجاع به لغت estate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «estate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/estate

    لغات نزدیک estate

    • - estaminet
    • - estancia
    • - estate
    • - estate agency
    • - estate agent
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.