با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Patrimony

ˈpætrəmoʊni ˈpætrəməni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    patrimonies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    ار پدری، ثروت موروثی، میرا
    • - Within a few months, he wasted away his patrimony.
    • - ظرف چند ماه میراث پدری را به هدر داد.
    • - the cultural patrimony of Italy
    • - میراث فرهنگی ایتالیا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد patrimony

  1. noun Any special privilege accorded a firstborn
    Synonyms: birthright, heritage, inheritance, legacy
  2. noun An inheritance coming by right of birth (especially by primogeniture)
    Synonyms: heritage, birthright, inheritance, ancestry, bequeathal, dowry, endowment, estate, legacy

ارجاع به لغت patrimony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patrimony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/patrimony

لغات نزدیک patrimony

پیشنهاد بهبود معانی